تبر
نویسه گردانی:
TBR
تبر. [ ت ُ ب ُ ] (اِخ ) آبی است به نجد از دیار عمروبن کلاب به منطقه ای که «ذات النطاق » نامیده میشود و نزدیک آن موضعی است که «نبر» (با نون ) نام دارد. (معجم البلدان ج 2 ص 363).
واژه های همانند
۱۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
طبر. [ طِ ] (ع اِ) ستون قصر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). یک رکن خانه . (منتخب اللغات ).
طبر. [ طَ ب َ ] (معرب ، اِ) معرب تبر. فاس ۞ .
طبر. [ طَ ب َ ] (اِخ ) نام ولایت طبرستان است که مازندران باشد و بید طبری که به بید مجنون اشتهار دارد منسوب بدانجاست . (برهان ). طبرستان باش...
طبر. [ طَ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شقان بخش اسفراین شهرستان بجنورد، واقع در 82هزارگزی شمال باختری اسفراین و 18هزارگزی جنوب شوسه ٔ ع...
طبر. [ طَ ب َ ] (اِخ ) دهی است از بخش هویزه شهرستان دشت میشان ، واقع در 30هزارگزی باختری هویزه ، کنار شعبه ٔ نهر سابله . دشت ، گرمسیر با 600 تن...
طبر ستران . [ طَ ب َ رِ س َ ت َ ] (اِخ ) از نواحی ارمینیه محسوب است . و آن ولایت نااستواری است . در کتب فتوح نامی از آن برده شده ، و گویند ...