اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تبرک

نویسه گردانی: TBRK
تبرک . [ ت َ رَ ](اِخ ) در قاموس قلعه ٔ ری را نیز گفته و بفتحتین آورده چنانکه مشهور است طبرک معرب آن . (فرهنگ رشیدی ). همچنین در حوالی شهر طهران در ری کهنه بر بالای کوه و تپه حصاری بوده که آن را تبرک میخوانده اند و آبی داشته که هنوز باقی است . فخرالدوله ٔ دیلمی شب در آن حصار بوده شراب و کباب بسیار از گوشت گاو خورده فوت شد او را بشهر ری آورده مدفون کردند و دیالمه گنبدی بر سر قبر وی برافراختند که بعد از خرابی ری هنوز آن گنبد باقی است و بعضی بغلط قبر طغرل سلجوقی دانسته اند زیرا که بعد از قتل سر و تن او را به بغداد و جای دیگر نقل کردند و از او وارثانی نمانده بود که او را گنبدی به این استواری بنا نهند. (انجمن آرا) (آنندراج ). رجوع به تبرک (اِ) و طبرک (اِخ ) شود :
روزی آن سلجقیان ملک جهان میراندند
که نه مه بود نه این قلعه و نه تبرک بود.

شرف شفروه (از فرهنگ جهانگیری ).


از این بیت شرف الدین که جهانگیری آورده است شاید بتوان گفت که انتساب حصار تبرک در ری به فخرالدوله اساسی ندارد و گنبدی که بر روی آن قرار دارد گور طغرل است و یا لااقل ساخته ٔ سلجوقیان است .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
تبرک . [ ت َ رَ ] (اِ) هر حصار و قلعه را گویند عموماً. (برهان ). هر حصار را گویند عموماً. (فرهنگ جهانگیری ) (از فرهنگ رشیدی ) (انجمن آرا) (آنندراج...
تبرک . [ ت َ ب َرْ رُ ] (ع مص ) تیمن . (تاج المصادر بیهقی ) (مجمل اللغه ) (از اقرب الموارد). فرخنده گرفتن . (دهار). به برکت داشتن و مبارک گرفتن...
تبرک . [ ت َ رَ ] (اِخ ) حصار اصفهان . (فرهنگ جهانگیری ) (برهان ) (از فرهنگ رشیدی ) (انجمن آرا) (از آنندراج ). بر فراز تلی و تپه ای واقع شده هنو...
تبرک . [ ] (اِخ ) از معظمات قرای خرقانین است . رجوع به نزهةالقلوب چ گای لیسترانج ص 73 شود.
تبرک . [ ت َ ب َ رَ ] (اِخ ) طبرک . رجوع به طبرک شود.
چیزی یا کسی را با واژه ها یا برخی رفتارها به گونه ای ویژه مورد توجه کردن که شایسته ی احترام همگان باشد و مردم آن را مورد حمایت ویژه ی خدا بدانند. (htt...
تبرک شدن . [ ت َ ب َرْرُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) کسب میمنت و مبارکی و برکت کردن . (ناظم الاطباء). متبرک گشتن . رجوع به تبرک شود.
تبرک کردن . [ ت َ ب َرْ رُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مبارک گرفتن . تبرک یافتن : مردمان صقلاب که بخدای بازگردند وفرزندی را بر جایگاه عبادت وقف ...
تبرک آسیا. [ ت َ ب َ رَ ک ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ابزاری که بدان سنگ آسیا را تیز میکنند. (ناظم الاطباء). آلتی آهنی که بدان سنگ آسیا را...
تبرک بودن . [ ت َ ب َرْ رُ دَ ] (مص مرکب ) برکت داشتن . (ناظم الاطباء). رجوع به تبرک شود.
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.