اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تبریزی

نویسه گردانی: TBRYZY
تبریزی . [ ت َ ] (اِخ ) شیخ بابا فرج . رجوع به بابا فرج شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۴۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۶ ثانیه
تبریزی . [ ت َ ] (ص نسبی ، اِ) ج ، تبارزه . منسوب است به تبریز که از بلاد آذربایجان است و جمعی کثیر از علما بدانجا انتساب دارند. (انساب سمعان...
تبریزی . [ ت َ ] (اِ) ۞ درخت تبریزی . درخت سپیدار. (ناظم الاطباء). درختی است از جنس کبوده و بسیار بلند و کم قطر. (فرهنگ نظام ). از جنس سپید...
تبریزی . [ ت َ ] (اِ) قسمی از زردآلو است که گویا اول تخمش را از تبریز بجاهای دیگر بردند. (فرهنگ نظام ).
تبریزی . [ ت َ ] (اِ) وزنی معادل ششصد و چهل مثقال . منی معادل چهل سیر. داعی الاسلام آرد: من تبریز که یک مقیاس وزن ایران است برای کشیدن ...
تبریزی . [ ت َ] (اِخ ) نام جامعی است در کرمان . حمداﷲ مستوفی در تعیین ولایت کرمان ... آرد: ... جامع تبریزی را تورانشاه سلجوقی ساخت . (نزهةالق...
تبریزی . [ ت َ ] (اِخ ) نام وی اظهر، ملقب به استاد استادان از افاضل زمان و صاحب کمالات و در خدمت حکیم جعفر مدتها به کسب علوم و فضایل مت...
تبریزی . [ ت َ ] (اِخ ) ابراهیم بن اسحاق بن سلیمان ... و او را سیروزی هم گفته اند. او راست : اسرارالسرور بالوصول الی عین النور، در شرح النصوص ت...
تبریزی . [ ت َ ] (اِخ ) ابراهیم بن کواهان مکنی به ابواسحاق از مشایخ عرفان است که بسال 277 هَ . ق . در تبریز درگذشت . (تاریخ گزیده چ برون ...
تبریزی . [ ت َ ] (اِخ ) ابومحمد. از مورخین اوائل قرن ششم هجرت بوده و تاریخ طبری مشهور را که ازبدو خلقت تا سال سیصد و نهم هجرت بنام تاریخ...
تبریزی . [ ت َ ] (اِخ ) اسماعیل بدرالدین مکنی به ابوالمعمر التبریزی . محدث است و بسال 601 هَ . ق . درگذشت . او راست : کتاب اربعین در حدیث و ک...
« قبلی صفحه ۱ از ۱۵ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.