گفتگو درباره واژه گزارش تخلف ترش نویسه گردانی: TRŠ ترش . [ ت َ ] (ع اِ) ۞ تخته سنگ کنار دریا. ج ، تروش . (دزی ج 1 ص 145). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۵۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه واژه معنی خوش ترش خوش ترش . [ خوَش ْ / خُش ْ ت ُ رُ ] (ص مرکب ) مَلَس . طعم ترشی آمیخته باشد با شیرینی ، چون طعم آلو و مانند آن . (یادداشت مؤلف ) : برگ می صبو... ناف ترش (به ضمّ ت) کسی که ناف او ترش مزه گشته است. مثال: شیشه آب لیمو از دست حسن افتاد و شکست و سر تا پایش کثیف شد، و خودش ترش ناف کنایه از کسی س... چای ترش چای ترش یا چای مالمیر یا تمر مکه، تمر گجرات، چای تمر، چای سرخ (نام علمی: Hibiscus sabdariffa) یا چای روزل یا چای قرمز از کاسبرگ گیاه چای ترش تهیه میش... ترش طبع ترش طبع. [ ت ُ / ت ُ رُ طَ ] (ص مرکب ) ترش خوو گستاخ و سخت . (ناظم الاطباء). بدخوی و گرفته روی . ترش طعم ترش طعم . [ ت ُ / ت ُ رُ طَ ] (ص مرکب ) که طعم ترش دارد. ترش مزه . نامطبوع : انگور نوآورده ترش طعم بودروزی دو سه صبر کن که شیرین گردد.(گلس... ترش آبه ترش آبه . [ ت ُ / ت ُ رُ ب َ / ب ِ ] (اِ مرکب ) آبی که بصورت قی برآید با طعم ترش . لعابی ترش که از دهان سرازیر شود. (یادداشت بخط مرحوم دهخد... ترش کلی ترش کلی . [ ت ُ ک َ ] (اِخ ) ده مخروبه ای است از بخش اترک شهرستان گنبدقابوس که در 6هزارگزی شمال داشلی برون و بر کنار رودخانه ٔ اترک ، نزدیک... ترش کنس ترش کنس . [ ت ُ ک ُ ن ُ ] (اِ مرکب ) ازگیل وحشی (در رامسر و تنکابن و بعضی از نقاط گیلان ). رجوع به ازگیل ، و جنگل شناسی ساعی ص 234 شود. ترش گیا ترش گیا. [ ت ُ / ت ُ رُ ] (اِ مرکب ) ترش گیاه . گیاهی است ترش خصوصاً و هر گیاه ترش را توان گفت عموماً.(برهان ). حماض بری و هر گیاه ترش . (نا... ترش مزه ترش مزه . [ ت ُ / ت ُ رُ م َ زَ / زِ ] (ص مرکب ) چیزی که ذائقه احساس ترشی از آن کند. (ناظم الاطباء). لب ترش . تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ صفحه ۲ از ۶ ۳ ۴ ۵ ۶ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود