ترک
نویسه گردانی:
TRK
ترک . [ ت ُ ] (اِخ ) یکی از دهستانهای پنجگانه ٔ شهرستان ملایر است که در شمال شهرستان ملایر قرار دارد و از شمال و شمال باختر به شهرستان همدان و از جنوب به دهستانهای حومه و آور زمان و از خاور به بخش شراء شهرستان اراک و از باختر به شهرستان تویسرکان محدود است . قسمت عمده ٔ دهستان کوهستانی است وقریه های آن در دره های خاوری کوه الوند واقع است و آب و هوای آن خوش و دارای تابستان معتدلی است . راه شوسه ٔ ملایر به همدان تقریباً از وسط دهستان می گذرد و از اکثر قریه های مهم آن اتومبیل میتوان برد. آب قریه های دهستان از قنات ها و چشمه سارهای کوهستانی تأمین میشود. محصول عمده ٔ آنجا غلات دیمی و آبی و لبنیات و مختصری انگور و دیگر میوه ها است . بافتن قالیچه و جاجیم بین زنان دهستان مرسوم و قالیچه ٔ بافت قریه ٔ قوزان بهتر از سایر قریه های دهستان است . سنگ سفید که در بلورسازی مصرف دارد در زمنیهای ازندریان استخراج میگردد. در 50 آبادی تشکیل دهنده ٔ این دهستان 32 هزار تن سکونت دارند. مرکز دهستان علی آباد دمق و قریه های مهم آن بشرح زیر است : ازندریان ، ازمنگاوی ، کمری ، کردخورد، قوزان ، اشاق قلعه علوی ،طاسبندی ، طجر علوی ، دهنوعلی آباد، دهنه ٔ اسداﷲخان ، ارزانفوت . الفاوت . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
واژه های همانند
۹۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
طراقی ترک . [ طَ ت ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نوده چناران بخش حومه ٔ شهرستان بجنورد، واقع در 23هزارگزی جنوب خاوری بجنورد و 2هزارگزی جنوب ر...
حسین ترک . [ ح ُ س َ ن ِ ت ُ ] (اِخ ) محمدبن حسن بن حیدر حسینی کوه کمری . متولد در ارونق از نواحی تبریز و متوفی در نجف 23 رجب 1299 هَ . ق . 1...
مفلح ترک . [ م ُل ِ ح ِ ت ُ ] (اِخ ) از امرای بنی عباس در قرن سوم هجری (مقتول به سال 258 هَ . ق .) است . به سال 254 هَ . ق . به قم حمله ک...
بیات ترک . [ ب َت ِ ت ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به شور شود.
قلعه ترک . [ ق َ ع َ ت ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان هرسم بخش مرکزی شهرستان شاه آباد، واقع در 12 هزارگزی جنوب خاوری هرسم و جنوب خاوری شاه...
ترک گفتن .[ ت َ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ). رها کردن . دست بداشتن . افکندن . ترک کردن . چشم پوشیدن . (از یادداشت های دهخدا)- بترک گفتن ؛ رها کردن ....
ترک محله . [ ت ُم َ ح َل ْ ل ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان جلال ازرگه است که در بخش مرکزی شهرستان بابل و در 4 هزارگزی باختری بابل و کنار شوسه ...
ترک کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بهشتن . رها کردن . هشتن . واگذاشتن . یله کردن . بگذاشتن .بینداختن و گذشتن از چیزی . صرف نظر کردن از هر چه ...
ترک تازه . [ ] (اِ مرکب ) نزد صوفیه جذبه ٔ الهی را گویند که سالک مجاهده و رنج بسیار می کشد و گشادگی نمی یابد. ناگاه جذبه ٔ الهی دررسد و او ...
ترک دادن . [ ت َ دَ ] (مص مرکب ) قطع کردن . پایان دادن . خاموش ساختن . رها کردن : سنّت عشق سعدیا ترک نمیدهی بلی کی ز دلم بدر رود خوی سرشته ...