ترکح
نویسه گردانی:
TRKḤ
ترکح . [ ت َ رَک ْ ک ُ ] (ع مص ) فراخ شدن و فراخ نشستن در مجلس . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || دست در کاری کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || درنگ نمودن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || تصرف کردن در کار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : اخطار خطیرو اغنام کثیر... بحیطه ٔ ترکح درآمده اکراد... مطیع امر گردون مطاع گشتند. (دره ٔ نادره چ شهیدی ص 334).
واژه های همانند
۲۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
ترکه مرکه . [ ت َ ک َ / ک ِ م َ ک َ / ک ِ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) زنی لاغر و نیکو قامت . با قدی باریک و بلند.با بالایی باریک و موزون و ظریف . (ی...
ترکه ویس . [ ت َ ک ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قلعه شاهین است که در بخش سرپل ذهاب شهرستان قصر شیرین و 8 هزارگزی جنوب خاوری سرپل ذهاب...
علی ترکه . [ ع َ ی ِ ت ُ ک ِ / ک َ ] (اِخ ) ابن محمدبن محمد ترکه ٔ اصفهانی ، ملقّب به صائن الدین . رجوع به صائن اصفهانی شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
افضل ترکه . [ اَ ض َ ل ِ ت ُ ک َ ] (اِخ ) خواجه ... از شعرا بود و بر اقران و امثال برتری داشت . رجوع به مجمعالخواص ص 43 و روضات الجنات و فهرست ...
ترکه بالا. [ ت َ ک ِ ] (اِخ ) ده مخروبه ای از بخش حومه ٔ شهرستان نایین است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
ترکه پائین . [ ت َ ک ِ ] (اِخ ) ده کوچکی است که در بخش حومه ٔ شهرستان نائین و 30 هزارگزی جنوب نائین و 10 هزارگزی راه هاشم آباد به نائین...
تخم و ترکه . [ ت ُ م ُ ت َ رَ ک َ / ک ِ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) در تداول با تحقیر بمعنی اولاد و احفاد، زاد و رود آرند: از تخم و ترکه ٔ فلان ؛ از ن...
صائن الدین ترکه . [ ءِنُدْ دی ت ُ ک َ ] (اِخ ) رجوع به صائن اصفهانی شود.
صاین الدین ترکه . [ ی ِ نُدْ دی ت ُ ک َ ] (اِخ ) رجوع به صائن اصفهانی ... شود.