اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ترمه

نویسه گردانی: TRMH
ترمه . [ ت َ / ت ُ م ِ ] (اِ) نمد زین را گویند که تکلتو باشد. (برهان ). دو پاره نمد باشد که در زیر زین بدوزند و آنرا ادرم و ادرمه نیز گویند. (فرهنگ جهانگیری ) (انجمن آرا) (آنندراج ). تکلتو که نمد زین باشد.(ناظم الاطباء). دوپاره نمد که در زیر زین دوزند و صحیح آترمه است مرادف آدرمه . (فرهنگ رشیدی ). رشیدی این لفظ را غلط گفته و صحیح آترمه بمعنی ادرمه دانسته شاید مقصودش این است ت که لفظ مذکور لغت علیحده ای نیست بلکه مخفف آترمه است ... (فرهنگ نظام ) :
زیر باترمه ۞ نگه کن چو خُوهی گشت سوار
تا نیفتی چو شوی حمله برو حمله پذیر.

سوزنی (از فرهنگ جهانگیری و انجمن آرا).


|| ترب را هم گفته اند که از بقول است . (برهان ). ترب . (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
طایکی خاتون ترمه بالا. [ ] (اِخ ) از درباریان تیمورقاآن بوده است . رشیدالدین فضل اﷲ بدینسان از وی نام میبرد: چون به بندگی قاآن رسید (او...
طرمح . [ طَم َ ] (ع ص ) مرد فراخ گام . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
طرمة. [ طَ م َ ] (ع اِ) جگر. (منتهی الارب ).
طرمة. [ طُ م َ ] (ع اِ) کوره ٔ آتش . (منتهی الارب ). کانون . (تاج العروس ).
طرمة. [طَ / طِ / طُ م َ ] (ع اِ) گوی لب بالائین . (منتهی الارب ). و گوی لب پائین را تُرْفة نامند و طرمتان تثنیه ٔ آن است ولی لفظ طرمة را بج...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.