گفتگو درباره واژه گزارش تخلف تری نویسه گردانی: TRY تری . (اِخ ) ۞ مرکز بخشی است در ولایت تارب ۞ واقع در پیرنه ٔ علیای فرانسه و بر کنار رود بائیز که 1130 تن سکنه دارد و رجوع به تارب شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه واژه معنی ژیرده تری یوزن ژیرده تری یوزن . [ رُ دِ تْری / ت ِ ی ُ زُ ] (اِخ ) ۞ رجوع به ژیرده دروسی شود. تری پارادیزیوم تری پارادیزیوم . [ ت ْ ] (اِخ ) ۞ سرزمینی است واقع در سوریه ٔ علیا. پس از آنکه نیابت سلطنت به آن تی پاتر خواهرزاده ٔ اسکندر متوفی رسید وی ... طری طری . [ طُرْ را ] (ع ص ) خرماده ٔ رانده . خر ماده ٔ دورکرده شده . (منتهی الارب ). طری طری . [ طَ را ] (ع مص ) پیش آمدن . || گذشتن و رفتن . یقال : طَرِی َ طَری ً. (منتهی الارب ). طری طری . [ ] (اِخ ) ناحیتی خرد است از بجه ، میان حدود نوبه و سودان و اندر وی دو صومعه است و گویند که اندر وی دوازده هزار مرد است راهب . (حدو... طری طری . [ طَ ری ی ] (ع ص ) تازه و تر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). گویند معرب تری است که تازگی و رطوبت باشد. (برهان ). شاداب . باطراوت : تا چو ... طری طری ٔ. [ طَ ] (ع ص ) تر و تازه . (منتهی الارب ). طَری ّ. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۳ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود