اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تعس

نویسه گردانی: TʽS
تعس . [ ت َ ] (ع اِ) بدی و دوری و نگون ساری و هلاکی ، یقال : تعساً له . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بدی و بدبختی و نحوست . (دزی ج 1 ص 147). تعساً له ؛ یعنی هلاک گرداند خداوند او را و این مفعول مطلق است و عامل آن محذوف . (از اقرب الموارد). تعساً له ؛ هلاکی باد بر او. (دهار).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
گژدم طاس آبگون . [ گ َ دُ م ِ س ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از برج عقرب است . (آنندراج ) (انجمن آرا).
تاشْکَنْد (نام‌های دیگر: تاشکنت، چاچ، چاچکند، شاش) (به ازبکی: Toshkent، سیریلیک: Ташке́нт) پایتخت و بزرگ‌ترین شهر ازبکستان، همچنین پرجمعیت‌ترین شهر آس...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.