اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تغیر

نویسه گردانی: TḠYR
تغیر. [ ت َ غ َی ْ ی ُ ] (ع مص ) از حال بگشتن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). برگردیدن از حال خود. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از آنندراج ) : تغیر به همه چیزها راه یابد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 125). باز چون گرم شود تغیر پدید آید. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). بحکم آنکه پرورده ٔ نعمت این خاندان است و به اندک مایه تغیر خاطر با ولی نعمت خود بیوفایی نتوان کرد. (گلستان ).
چو بازآمدم زان تغیر به هوش
ز فرزند دلبندم آمد به گوش .

(بوستان ).


همین تغیر بیرون دلیل عشق بس است
که در حدیث نمی آید اشتیاق درون .

سعدی .


اگر زیادت قدر است در تغیر نفس
نخواستم که به قدر من اندرافزایی .

سعدی .


|| در اصطلاح انتقال چیزی از حالتی بحالت دیگر. (از تعریفات جرجانی ). گردیدن شیئی است بحالتی که پیش از آن بدان حالت نبوده است و در اصطلاح بر دو معنی اطلاق میشود یکی تغیر دفعی و آن آن است که شیئی ازحیث ذات تغییر یابد و آن را کون و فساد نیز گویند مانند... که بعد از خورده شدن گوشت میشود و دیگر تغیرتدریجی است و آن آن است که شیئی از حیث کیفیت تغییریابد اما صورت نوعیه ٔ آن باقی ماند و این تغیر را مخصوصاً استحاله نامند. پس تغیری که در ذات غذا رخ دهد در حالی که به جگر آدمی رسد از قبیل تغیر دفعی باشد. زیرا صورت غذا را از خود خلع کند و صورت خلطیه درخود پوشد و تغیری که برای دارو حاصل آید در حالی که به اندرون آدمی رسد از قبیل تغیر تدریجی باشد. زیراکیفیت دوایی از دارو برطرف شود ولی صورت نوعیه ٔ آن باقی ماند. (بحر الجواهر از کشاف اصطلاحات الفنون ). تحول و بدل . (از اقرب الموارد). || خروج ازحالت طبیعی و تبدل و خشم و غضب . (ناظم الاطباء). || رشک خوردن بر اهل خود: تغیر علی اهله ؛ غارعلیها. (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
تغیر آمدن . [ ت َ غ َی ْ ی ُ م َ دَ ] (مص مرکب ) راه یافتن دگرگونی : بشیر بود مگر شور عشق سعدی راکه پیر بود و تغیر در او نمی آید.سعدی .
تغیر کردن . [ ت َ غ َی ْ ی ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دگرگون شدن . برگردیدن . تبدیل یافتن : تا... منوچهربن قابوس ... آن عهد که او را بسته است ... ...
تغیر پذیرفتن . [ ت َ غ َی ْی ُ پ َ رُ ت َ ] (مص مرکب ) قبول دگرگونی : آنچه تغیر نپذیرد تویی آنکه نمرده است و نمیرد تویی . نظامی .عهد ما با تو نه...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.