گفتگو درباره واژه گزارش تخلف تمر نویسه گردانی: TMR تمر. [ ت ِ م ِ ] (اِ) به زبان علمی هند بمعنی تاریکی باشد که در مقابل روشنی است . (برهان ). سانسکریت : تی می را ۞ . (اشیتنگاس بنقل حاشیه ٔ برهان چ معین ). تاریکی و ظلمت و سیاهی و کوری کامل ۞ . (ناظم الاطباء). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه واژه معنی عسل تمر عسل تمر. [ ع َ س َ ل ِ ت َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) سیلان تمر است ، یعنی دوشاب خرما. (فهرست مخزن الادویة). و رجوع به تمر شود. طبس تمر طبس تمر. [ طَ ب َ س ِ ت َ ] (اِخ ) رجوع به طبس فردوس ، طبسان و المعرب ص 229 شود. تمر بلیغ تمر بلیغ. [ ت َم ُ ب َ ] (ترکی ، اِ مرکب ) مأخوذ از ترکی ۞ بمعنی کمان آهنین . (ناظم الاطباء). تمر بلیغ تمر بلیغ. [ ت َ م ُ ب َ ] (اِخ ) لقب سلجوق ۞ (ناظم الاطباء). تمر هندی تمر هندی . [ ت َ رِ هَِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) درختی است بزرگ که درهند شرقی و افریقا روید و از بر آن قرصهایی سازند که در مداوا بکار برند. ... خان تمر خان تمر. [ ] (اِخ ) نام دیگر دهستان خان تیمور است . رجوع به خان تیمور شود. طمر طمر. [طِ ] (ع اِ) جامه ٔ کهنه . (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ) (مهذب الاسماء). گلیم کهنه غیر صوف . (منتخب اللغات ). چادر کهنه ٔ غیر پشمین . ج ،... طمر طمر. [ طَ ] (ع مص ) پوشیدن در زمین . (منتهی الارب ). پوشیدن . در زیر خاک کردن . (منتخب اللغات ). پنهان کردن . (منتهی الارب ) (دهار) (تاج المصادر... طمر طمر. [ طَ م َ ] (ع مص ) آماسیدن دست . (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ). طمر طمر. [ طِ م ِرر ] (ع ص ) اسب نجیب نیکورو. (منتهی الارب ). اسب جهنده بلند. (دهار). اسب خمیده ۞ . (مهذب الاسماء). اسب درچیده و گرداندام . (م... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود