اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تن

نویسه گردانی: TN
تن . [ ت ِن ن ] (ع اِ) همتا و حریف و همزاد. ج ، اتنان . یقال : فلان تن فلان ، و هماتنان . (منتهی الارب )(از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). همزاد. (مهذب الاسماء). || مثال . (ذیل اقرب الموارد). || شخص . (ذیل اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۴۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
طن . [ طِن ن ] (ع اِ) خرمای تر سرخ نیک شیرین . (منتهی الارب ). رطب سرخ بسیار شیرین . (منتخب اللغات ) (فهرست مخزن الادویه ).
طن . [ طُن ن ] (ع اِ) اندام . ج ، اطنان ، طِنان . (منتهی الارب ). بدن انسان و غیر آن . (منتخب اللغات ). || سربار که بالای دو عدل نهند. (منت...
طن . [ طَن ن ] (ع مص ) به بانگ آوردن تشت و جز آن . (منتهی الارب ). به بانگ آمدن تشت (لازم است و متعدی ). (منتهی الارب ). || آواز کردن ...
طن ء. [ طِن ْءْ ] (ع اِ) ۞ باقی جان . گویند: ترکته بطنئه ؛ ای بقیة روحه (یهمز و لا اصله الهمز). || جای باش . (منتهی الارب ). منزل . (منتخب...
طن تارس . [ ] (اِخ ) از اعمال غرناطه به اسپانیا.
« قبلی ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ ۱۳ ۱۴ صفحه ۱۵ از ۱۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.