اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تنبل

نویسه گردانی: TNBL
تنبل . [ تَم ْ ب َ ] (ص ) کاهل و بیکار وهیچ کاره . (برهان ) (ناظم الاطباء). کاهل و بیکار. (فرهنگ رشیدی ) (انجمن آرا) (آنندراج ). مرد هیچکاره . (شرفنامه ٔ منیری ). فربه و جاهل و بیکار. (غیاث اللغات ). تهبل و تهمل و تن پرور و فربه . (ناظم الاطباء). در گیلکی و فریزندی و یرنی و نظنزی و سنگسری تمبل ۞ سرخه ای تمبل ۞ ، لاسگردی تمبل ۞ شهمیرزادی تمبل ۞ . معرب آن نیزتنبل ۞ و نیز طنبل در عربی از طنبل الرجل طنبلة بمعنی تحامق بعد تعاقل . ترکی عامیانه نیز تنبل . (حاشیه ٔ برهان چ معین ) :
چو کاهلان همه خوردی و خیر نلفغدی
کنون بباید بی توشه رفتن ای تنبل .

ناصرخسرو (دیوان ص 249).


|| مسخره را گویند. (برهان ) (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
طنبل . [ طَم ْ ب َ ] (اِخ ) دهی به مصر. (منتخب اللغات ).
طنبل . [ طَم ْ ب َ ] (ع ص ) کند. احمق . وخم . ثقیل . بلید. (تاج ). || (اِ) نام نوعی از ماهی است . (فهرست مخزن الادویه ). || طبلک و دهل . (ف...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.