اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تنفیض

نویسه گردانی: TNFYḌ
تنفیض . [ ت َ ] (ع مص ) سخت فشاندن جامه و درخت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
تنفیذ. [ ت َ ] (ع مص ) فرستادن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || روان کر...
تنفیز. [ ت َ ] (ع مص ) برجهانیدن کودک را. || تیر بر ناخن گردانیدن تا کجی از راستی معلوم گردد، یقال : نفزت ُ السهم علی ظفری ؛ اذا ادرته . (...
نفوذکردن‌وگذشتن‌درچیزی‌مثل‌گذشتن‌تیرازنشانه , اجراکردن‌وروان‌کردن‌فرمان‌ونامه, فرستادن‌حکم 1 - ( مصدر ) نفوذ دادن . 2 - نفوذ کردن و عبور از چیزی همچو...
اعتبار بخشیدن به سندی به وسیله تایید و امضای آن .
همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: ویچیات vicyāt (سغدی)***فانکو آدینات 09163657861
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.