گفتگو درباره واژه گزارش تخلف توار نویسه گردانی: TWʼR توار. (اِخ ) ۞ مرکز بلوکی در ناحیه ٔ برسویر ۞ در ایالت دوسِوْر ۞ فرانسه است که 10600 تن سکنه دارد و قصری از قرن هفدهم در آنجا باقی مانده و دارای بازار فروش غلات و محصولات کشاورزی است . (از لاروس ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه واژه معنی توار توار. [ ت َ ] (اِ) ریسمانی که بدان ، بار بر چاروا بندند. (ناظم الاطباء). رجوع به لسان العجم شعوری ج 1 ص 288 شود. توعر توعر. [ ت َ وَع ْ ع ُ ] (ع مص ) درشت شدن راه . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). سخت گردیدن مکان . (از اقرب الموارد).دشوار گشتن . (منتهی الارب ) ... طوار طوار. [ طُ ] (ع اِ) حد هر چیزی . || مقدار. (منتهی الارب ). طوار طوار. [ طَ ] (ع اِ) حد و نهایت چیزی . مساوی آن چیز. || طَوار الدار و طِوار الدار؛ درازی و فراخی سرای . (منتهی الارب ). فراخی و درازی خانه .... نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود