اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تول

نویسه گردانی: TWL
تول . (اِ) تُل . به معنی جنگ و پرخاش . (برهان ) (فرهنگ جهانگیری ) (انجمن آرا) (آنندراج ). شورش و وحشت وغوغا. (فرهنگ رشیدی ) (انجمن آرا) (آنندراج ). کارزارو جنگ و پرخاش و ستیزه . (ناظم الاطباء) :
سنان صاعقه برزد سر از دریچه ٔ شب
چو از درون سپه ، روز تول خنجر نیو.

شیخ آذری (از فرهنگ جهانگیری ).


|| کسی را نیز گویند که دهان او کجواج باشد. (برهان ). کسی که دهنش معوج و کجواج باشد. (ناظم الاطباء). || به معنی کج و خمیده نیز آمده چنانکه در لغت تاتول گذشت . (فرهنگ رشیدی ) (انجمن آرا) (آنندراج ). || اطراف و پیرامون دهان را نیز گفته اند. (برهان ) (ناظم الاطباء). || به معنی فروکردن نیز آمده . (فرهنگ رشیدی ) (انجمن آرا) (آنندراج ) :
از خشک تول درد اگر کرد مقعدت
تر کن بمال بر در کون پاره ای خیوک .

پوربها (از فرهنگ رشیدی ).


رجوع به تولیدن شود. || رم و وحشت را گویند چه تولیدن به معنی رمیدن است . (برهان ). رم و فرار و گریز. (ناظم الاطباء). نفرت و تولیدن مصدر آن مرادف تور و توریدن . (فرهنگ جهانگیری ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ). رجوع به تولیدن و توریدن شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
واحد طول . [ ح ِ دِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) واحدی است که برای سنجش طول اجسام به کار میرود. واحد طول در دستگاه .S.T.M متر است که یکی ا...
تعدیل طول . [ ت َ ل ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اصطلاح نجومی . رجوع به التفهیم بیرونی چ جلال همایی ص 125 شود.
طول کلام . [ ل ِ ک َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اِطناب . درازی سخن .
طول کوکب . [ ل ِ ک َ / کُو ک َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) (اصطلاح هیئت ) عبارت از قوسی است از فلک البروج که از اول حمل شروع میشود و بمکان ...
طول معدل . [ ل ِ م ُ ع َدْ دَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به طول اوسط شود.
طول اوسط. [ ل ِ اَ / اُو س َ ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) طول معدل . دوری مرکز تدوین را از اوج طول اوسط خوانند و مقدار او آن زاویه است بر مرکز م...
طول دادن . [ دَ ] (مص مرکب ) امرار وقت کردن . به تأخیر انداختن .
طول کشیدن . [ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) ادامه یافتن . بدرازا کشیدن .
طول و تفصیل . [ ل ُ ت َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) از اتباع است . شرح و بسط.
طول واژه ای عربی و جغرافیا عربی شده از یونانی و لاتین geographia می باشد. همتای پارسی این است: داگر اژنامانزا dāgre-ežnāmānzā (داگر: پهلوی: dagr : طول...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۴ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.