تهتم
نویسه گردانی:
THTM
تهتم . [ ت َ هََ ت ْ ت ُ ] (ع مص ) خردمُرد شدن دندان . (تاج المصادر بیهقی ). شکسته شدن دندان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
تحتم . [ ت َ ح َت ْ ت ُ ] (ع مص ) نیکویی خواستن برای کسی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آرزوی خیر ونکویی کردن برای کسی . (آنندراج ) (از قطر...
تحتم . [ ت َ ت ِ ] (اِخ ) شهری است به یمن . لبید گوید:و هل یشتاق مثلک من دیاردوارس بین تحتم فالخلال .(از منجم العمران ).
تحطم . [ ت َ ح َطْ طُ ] (ع مص ) شکسته شدن . (زوزنی ). شکسته گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || بسوختن از خش...