تهریج
نویسه گردانی:
THRYJ
تهریج . [ ت َ ] (ع مص ) نیک راندن شتر را چنانکه سرگشته گردد از سختی گرما. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بانگ بر سباع زدن . (تاج المصادر بیهقی ). بانگ برزدن و زجر کردن سباع را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). قال رؤبه : هرج فارتد ارتداد الاکمة. (اقرب الموارد). || به شارب رسیدن نبیذ. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). یقال : هرجت النبیذ فلاناً؛ یعنی دریافت نبیذ فلان را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || هَرَّج َ فی الحدیث : مزح و اتی ما یضحک منه . (اقرب الموارد).
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۳ ثانیه
تحریج . [ ت َ ] (ع مص ) تنگنا گرفتن بر کسی . (تاج المصادر بیهقی ). تنگ کردن و تنگ گرفتن بر کسی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تنگ فراگرفتن...