تیر
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        TYR
    
							
    
								
        تیر. [ ت ِ ی َ ](ع  اِ) ج ِ تارة. (منتهی  الارب ). رجوع  به  تارة شود.
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۶۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        باغ  تیر. (اِخ ) دهی  است  از دهستان  توابع ارسنجان  بخش  زرقان  شهرستان  شیراز که  در 74هزارگزی  خاور زرقان  و یک  هزارگزی  راه  فرعی  ارسنجان  به  ک...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        تیر هوائی . [ رِ هََ ] (ترکیب  وصفی ، اِ مرکب ) تیری  که  به  هوا اندازند؛ یعنی  بسوی  آسمان  اندازند. (غیاث  اللغات ). تیری  که  بر هوا اندازند و نشا...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        تیر خوردن . [ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص  مرکب ) بنفسه  کنایه  از خسته  شدن  به  زخم  تیر. کنایه  از رسیدن  تیر بر چیزی . (آنندراج ). اصابت  تیر بر چیزی  ی...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        تیر کشیدن . [ ک َ / ک ِ دَ ] (مص  مرکب ) درد کردن . (آنندراج ) (غیاث  اللغات ). احساس  درد نمودن  در امتداد یک  خط. (ناظم  الاطباء). دردی  تند و تیز ا...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        تیر گردون . [ رِ گ َ ] (ترکیب  اضافی ، اِ مرکب ) کنایه  از آفتاب  است . (برهان ). خورشید. (ناظم  الاطباء).  ||  کنایه  از آفت  و حوادث  آسمانی  نیز با...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        تیر پرتاب . [ رِ پ َ ] (ترکیب  وصفی ، اِ مرکب ) تیر پرتابی . نوعی  از تیر که  بسیار دور می رود اما بر نشانه  نمی رسد. (آنندراج ) (از ناظم  الاطباء)  ۞...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        بنگه  تیر. [ ب ُ گ َ ه ِ ] (ترکیب  اضافی ، اِ مرکب ) کنایه  از برج  جوزا. (غیاث ) (آنندراج ) : بنگه  تیر از او شود روضه صفت  بتازگی خرگه  ماه  از او ش...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        پنجاه تیر. [ پ َ ] (اِ مرکب ) تفنگی  که  پنجاه  فشنگ  خورد.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        لوئی آدولف تیر (زاده ۱۶ آوریل ۱۷۹۷ – درگذشتهٔ ۳ سپتامبر ۱۸۷۷) دولتمرد و تاریخنگار فرانسوی بود. او در زمان شاه لوئی فیلیپ در فرانسه نخست وزیر بود. پس...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        کارنه تیر. (ا. از فرانسه: کارنه+تیر TIR carnet=Transport International par la Route / Transports Internationaux Routiers). سند گمرکی است که برای ترانز...