اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تیر

نویسه گردانی: TYR
تیر. (اِخ ) ۞ از شهرهای قدیمی فینیقی . صور. رجوع به صور و قاموس الاعلام ترکی شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۴ ثانیه
کارنه تیر (TIR carnet) سندی است گمرکی که برای ترانزیت بین المللی کالا در چارچوب کنوانسیون تیر (TIR) در کشور مبدا صادر می شود و به موجب آن کالا در وسیل...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
غنچه ٔ تیر. [ غ ُ چ َ / چ ِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از پیکان است : من کیستم آن ذره ٔ خورشید نظیرم برطرف کله فتنه کند غنچه ٔ تیر...
خانه ٔ تیر. [ ن َ / ن ِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خانه ٔ عطارد که برج جوزاست و آن از بروج بادی است . (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
جعبه ٔ تیر. [ ج َ ب َ / ب ِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ام تبین . ام تسعین . ام السهام . بنت جوب . (مرصع).
تیر پرتابی . [ رِ پ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) منسوب به تیر پرتاب : به بال و پر مرو از ره که تیر پرتابی هواگرفت زمانی ولی به خاک نشست . ...
تیر افکندن . [ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تیر انداختن . پرتاب کردن تیر : یکی تیری افکند در ره فتادوجودم نیازرد و رنجم نداد. سعدی (بوستان ).|| کن...
قندیل تیر. [ ق ِ ل ِ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) چیزی میان تهی که تیرها درآن نگهدارند. چون قندیل یخ . (آنندراج ) : بال بلبل ازسپرداری شود قند...
آسمانی تیر. [ س ْ / س ِ ] (اِ مرکب ) شهاب .
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۷ ۶ ۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.