اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تیری

نویسه گردانی: TYRY
تیری . (حامص ) راستی و خوش برشی و خوبی . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) :
گروکان خوهی سرخ و مرغول رومه
بسختی چو خاره به تیری چو خاده .

سوزنی (از یادداشت ایضاً).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
طیری . [ را ] (اِخ ) دهیست به اصفهان . طیرانی منسوب به وی . (منتهی الارب ). یاقوت در معجم البلدان حرف آخر این کلمه را بصورت الف ضبط کرده...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.