ثائب
نویسه گردانی:
ṮAʼB
ثائب . [ ءِ ] (ع ص ، اِ) نعت فاعلی از ثوب و ثوبان . || باد تند که پیش از باران وزد. || آب خیز دریا که بعد از فروخوردن آب روان گردد. (منتهی الارب ). مدّ مقابل جزر.
واژه های همانند
۳۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
صایب . [ ی ِ ] (اِخ ) ابن مالک اشعری . رجوع به صائب بن مالک ... شود.
صایب .[ ی ِ ] (اِخ ) محمد افندی ... رجوع به صائب ... شود.
صعیب . [ ص ُ ع َ ] (اِخ ) کوهی است و آن را صعین هم گویند. (منتهی الارب ).
علی صائب . [ ع َ ی ِ ءِ ] (اِخ ) ابن فرحان موسی دیری . لغوی و مورخ بود. وی در سال 1288 هَ . ق . در دیرالزور از شهرهای سوریه متولد شد و دو زب...
سائب خاثر. [ ءِ ث ِ ] (اِخ ) مکنی بابوجعفر فارسی لیثی یکی از ائمه ٔ موسیقی عرب و اصل او ایرانی است . پدرش مولای بنی لیث بود و سپس آزاد گرد...
صایب تبریزی . [ ی ِ ب ِ ت َ ] (اِخ ) رجوع به صائب تبریزی ... شود.