ثانی
نویسه گردانی:
ṮANY
ثانی . (اِخ ) تخلص شاه عباس ثانی صفوی در شعر و این رباعی ازوست :
از هجر توام بدیده خون میگردد
احوال دلم بی تو زبون میگردد
ای دوست اگر ترا ببیند ثانی
برگرد سرت ببین که چون میگردد.
و رجوع به عباس ... شود.
واژه های همانند
۸۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
محرق ثانی . [ م ُ ح َرْ رِ ق ِ ] (اِخ ) لقب عمروبن منذربن ماءالسماء. رجوع به عمرو لخمی شود.
محقق ثانی . [ م ُ ح َق ْ ق ِ ق ِ ] (اِخ ) علی بن حسین بن عبدالعالی کرکی عاملی . رجوع به علی کرکی بن حسین شود.
زاده ٔ ثانی . [ دَ / دِ ی ِ ](اِخ ) کنایه از پیغمبر که پس از خداوند برتر از همه موجودات است . دارای رتبت دوم وجود است : زاده ٔ ثانی است احمد...
شاهرخ ثانی . [ رُ خ ِ ] (اِخ ) ششمین از خانان خوقند. وی در سال 1184 هَ . ق . / 1770 م . حکومت داشت . (طبقات سلاطین اسلام ص 251). رجوع به خ...
فرعون ثانی . [ ف ِ ع َ ن ِ ثا ](اِخ ) لقب ولیدبن عبدالملک پادشاه مصر. (از تاریخ حبیب السیر چ قدیم تهران ج 1 ص 253). این شخص نامش ولیدبن ...
کیقباد ثانی . [ ک َ / ک ِ ق ُ دِ ] (اِخ ) رجوع به علاءالدین سلجوقی (کیقباد ثانی ) شود.
اسکندر ثانی . [ اِ ک َ دَ رِ ] (اِخ ) لقب محمدبن تکش خوارزمشاه : و سلطان محمد را بر سبیل معهود در القاب اسکندر الثانی نوشتند. (جهانگشای جوینی ...
برهان ثانی . [ ب ُ ن ِ ثا ] (اِخ ) هفتمین تن از نظامشاهیان در احمدنگر، که از سال 999 تا 1003 هَ . ق . حکومت کرد. (از طبقات سلاطین اسلام ).
ثانی سماوی . [ س َ ] (اِ مرکب ) اسم یکی از اقسام مروارید است .