ثایر
نویسه گردانی:
ṮAYR
ثایر. [ ی ِ ] (ع ص ) کینه کشنده .
واژه های همانند
۱۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
سایر. [ ی ِ ] (ع ص ) رجوع به سائر شود.
سایر. [ ی ِ ] (اِ) در هندوستان زری که از مکانها و دکانها و کشتیها و مانند آن گیرند و آن را سایر جهات نیز گویند. (آنندراج از فرهنگ فرنگ ).
سایر. [ ی ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کوهسارات بخش مینودشت شهرستان گرگان واقع در 31 هزارگزی جنوب خاوری مینودشت . هوای آن سرد و دارای 21...
صایر. [ ی ِ ] رجوع به صائر شود.
صایر. [ ی ِ ] در یک نسخه ٔ خطی از مهذب الاسماء بانکوی معنی شده و در دو نسخه ٔ خطی دیگر از همین کتاب پای گو ترجمه شده است و حقیقت معلوم نش...
ثائر. [ ءِ ] (ع ص ، اِ) نعت فاعلی از ثور و ثوران . || کینه کشنده ٔ دوست یا خویشاوند. کینه خواهی که آرام نگیرد تا قصاص نیابد. کینه کشنده . قص...
سائر. [ ءِ ] (ع ص ) رونده . روان . جاری . سیرکننده . سایر : نه هیچ ساکن و جنبان در او مگر انجم نه هیچ طائر و سائر در او مگر صرصر. (سندبادنامه ص...
سائر. [ ءِ ] (اِخ ) ناحیه ای است از نواحی مدینه . (معجم البلدان ).
سعیر. [ س َ] (ع ص ، اِ) آتش افروخته و سوزان . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). آتش فروزان . (ترجمان القرآن جرجانی ترتیب عادل بن علی ص 58). آ...
سعیر. [ س َ ] (اِخ ) نام بتی است . (منتهی الارب ).