سایر
نویسه گردانی:
SAYR
سایر. [ ی ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کوهسارات بخش مینودشت شهرستان گرگان واقع در 31 هزارگزی جنوب خاوری مینودشت . هوای آن سرد و دارای 214 تن سکنه است . آب آنجا از چشمه سار تأمین میشود. محصول آن غلات ، ابریشم و شغل اهالی زراعت و گله داری . صنایع دستی زنان بافتن پارچه های ابریشمی و چادرشب . زیارتگاهی دارد و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
واژه های همانند
۱۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
سایر. [ ی ِ ] (ع ص ) رجوع به سائر شود.
سایر. [ ی ِ ] (اِ) در هندوستان زری که از مکانها و دکانها و کشتیها و مانند آن گیرند و آن را سایر جهات نیز گویند. (آنندراج از فرهنگ فرنگ ).
سایر بودن . [ ی ِ دَ ] (مص مرکب )رایج بودن . متداول بودن . معمول بودن . رواج داشتن .
سایر کردن . [ ی ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) رایج کردن . متداول . جاری کردن . معمول کردن .
خرمای سایر (خرمای استعمران)یکی از شیرین ترین خرماهای دنیا میباشد . میزان قند آن بالای ۷۵% میباشد. زمان برداشت خرمای استعمران یا سایر حدودا اوایل شهریو...
صایر. [ ی ِ ] رجوع به صائر شود.
صایر. [ ی ِ ] در یک نسخه ٔ خطی از مهذب الاسماء بانکوی معنی شده و در دو نسخه ٔ خطی دیگر از همین کتاب پای گو ترجمه شده است و حقیقت معلوم نش...
ثایر. [ ی ِ ] (ع ص ) کینه کشنده .
سائر. [ ءِ ] (ع ص ) رونده . روان . جاری . سیرکننده . سایر : نه هیچ ساکن و جنبان در او مگر انجم نه هیچ طائر و سائر در او مگر صرصر. (سندبادنامه ص...
سائر. [ ءِ ] (اِخ ) ناحیه ای است از نواحی مدینه . (معجم البلدان ).