اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ثمر

نویسه گردانی: ṮMR
ثمر. [ ث َ م َ ](ع اِ) آنچه بحاصل آرد نبات و شجر از خوشه و میوه ومانند آن . بر. بار. میوه . فاکهة. حاصل :
دانش ثمر درخت دین است
برشو بدرخت مصطفائی .

ناصرخسرو.


بهر خدمت هر که بر بندد کمر
از درخت معرفت یابد ثمر.

عطار.


از باغ نشاط تو بروید گل رامش
وز شاخ مراد تو برآید ثمر فتح .
|| حاصل . نتیجه . نفع. سود. فایده :
خراب کردن بتخانه خردکار نبود
بدانچه کرده بیابد ملک ثواب و ثمر.

فرخی .


و رجوع به تمتع شود.
|| کناره ٔ زبان . || گره ها و بندهای تازیانه . || اثر. || انواع مال و زر و فرزند. (از منتخب و غیاث اللغه ). ج ، ثِمار و ثَمِر. جج ، اَثمار، اَثمُر، ثُمُر. (اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
ثمر. [ ث َ م َ ] (اِخ ) دهی است به یمن .
ثمر. [ ث َ م ِ ] (ع ص ) بسیار: مال ثمر؛ مالی بسیار.
ثمر. [ ث َ م ِ ] (ع اِ) ج ِ ثَمَر.
ثمر. [ ث َ ] (ع مص ) میوه آوردن درخت . || پخته شدن میوه . رسیدن میوه . || ثمر مردی ؛ بسیار مال شدن او. || ثمر غنم را؛ گرد کردن برای گ...
ثمر. [ ث َ ] (اِخ ) وادی است در بادیه .
ثمر. [ ث ُ م ُ ] (ع اِ) جج ِ ثَمر. (اقرب الموارد).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
مفید واقع شده
میوه ماه
« قبلی صفحه ۱ از ۳ ۲ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.