اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ثور

نویسه گردانی: ṮWR
ثور. [ ث َ ] (ع مص ) ثوران . انگیخته شدن گرد و دود و مانند آن . انگیخته شدن خشم و فتنه . || برجستن به غضب برای زدن کسی . || برانگیخته شدن . || برآمدن حصبه و سرخجه بر اندام . || برجستن سنگ خوار و ملخ و جز آن . || ظاهر شدن خون . || بهیجان آمدن دل . || برآمدن آب و روان گردیدن آن .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۹۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
صور. [ ص ُوْ وَ ] (اِخ ) دهی است بر شاطی خابور بین آن وفُدَین حدود چهار فرسنگ است و خوارج را در آن واقعه ای است . (معجم البلدان ).
سور. (اِ) اوستا «سوئیریا» ۞ (صبحگاهی ، روزانه )، پهلوی «سور» ۞ (چاشت صبح ، طعام )، بلوچی عاریتی و دخیلی «سیر» ۞ (عروسی ، نامزدی )، شغنی «س...
سور. [س ُ وَ ] (ع اِ) سوره های قرآن . (غیاث ). ج ِ سورة : فاتوا بعشر سُوَر مثله . (قرآن 11 / 13). و سور و آیات مصحف ... از بر میکنم . (سندبادنامه...
سور. (اِ) نام درختی است ۞ که در جنگلهای گرگان در دو ناحیه ٔ نزدیکی علی آباد و دره ٔ کتول میان قرای نرسوو الستان موجود است . (از جنگل شناس...
سور. [ س َ ] (ع مص ) اثر کردن شراب . (دهار) (از منتهی الارب ). || بدیوار برشدن . (المصادر زوزنی ) (دهار). بر دیوار برآمدن . (منتهی الارب ). || ...
سور. (اِخ ) بعضی از افغانان که به این لقب مشهورند. (برهان ).قومی از افغانان به این اسم مشهورند. (جهانگیری ).
سور. (اِخ ) دهی است از دهستان دیزجرود بخش عجب شیر شهرستان مراغه . دارای 348 تن سکنه . آب آن از چشمه سارها. محصول آنجا غلات . شغل اهالی زرا...
سور. [ س َ وَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بربرود بخش الیگودرز شهرستان بروجرد. دارای 1142 تن سکنه . آب آن از قنات . محصول آنجا غلات ، لبنیات ،...
ثوور. [ ث ُ ] (ع مص ) ثَور. رجوع به ثَور شود. (معنی مصدری ).
نام دهکده ای تاریخی در شهرستان بناب که در فهرست ملی ثبت گردیده و دارای راه خاکی با دهکده باستانی کندوان می باشد.
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۱۰ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.