اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ثیران

نویسه گردانی: ṮYRʼN
ثیران . (ع اِ) ج ِ ثَور. گاوان . گاوان نر.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
سیران . [ س َ ] (ع مص ) سیر کردن . (غیاث ) (آنندراج ). سیر. گردش برای تفرج . (ناظم الاطباء) : امتناع پیل از سیران بیت با جد آن پیلبان و بانگ ...
سیران . (ع اِ) ج ِ سور. (دهار) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). باروها.
صیران . (ع اِ)ج ِ صَور. خرمابنان ریزه . رجوع به صور شود. || ج ِ صِوار. گله ٔ ماده گاوان . رجوع به صوار شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
کانی سیران . [ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بهی بخش بوکان شهرستان مهاباد واقع در 15هزارگزی شمال خاوری بوکان و 6هزارگزی شوسه ٔ بوکان به...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.