اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

جاب

نویسه گردانی: JAB
جاب . [ جاب ب ] (ع ص ) از جب و جباب . رجوع به جب شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
جاب . (اِخ ) صحرائی است سرخ رنگ مائل به رنگ خاکی بین عقدالحیل بالای سقیفه . (مراصد الاطلاع ص 106).
جأب . [ ج َ ءْ ب ْ ] (ع اِ) خر سطبر و درشت . گورخر درشت و سطبر. ج ، جؤوب . || ناف . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || شیر که اسد ...
جأب . [ ج َ ءْ ب ْ ] (اِخ ) نام موضعی است . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
بلن جاب . [ ب ِ ل َ ] (اِخ ) دهی از دهستان القوارت بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند. سکنه ٔ آن 191 تن . آب آن از قنات و محصول آن غلات است . مزارع...
جعب . [ ج َ ] (ع مص ) برکندن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). || بیفکندن . (تاج المصادر بیهقی ). افکندن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). هوکندن...
جعب . [ ج َ] (ع اِ) توده ٔ پشک شتر و گوسپند. (ناظم الاطباء).
جعب .[ ج ُ ] (ع اِ) آنچه مسترخی و فروهشته باشد از زیر ناف تا استخوان دبر. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.