جابر
نویسه گردانی:
JABR
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن ابی صعصعه عمروبن زیدبن عوف بن مبدول بن عمروبن غنم بن مازن بن النجار انصاری مازنی است . ابن القداح او را در نسب الانصار ذکر کرده و گفته است : قیس بن ابی صعصعه از اولاد عوف بن مبدول در عقبه و غزوه ٔ بدر حاضر بود و برادرش جابربن ابی صعصعه در غزوه ٔ احد و غزوات دیگر حضور داشته و در غزوه ٔ موته شهید شده است . و ابن سعد و ابن شاهین نیز درباره ٔ وی چنین گفته اند. (الاصابة ص 225). وقاموس الاعلام آرد: جابربن ابی صعصعه یکی از صحابه است و از قبیله ٔ مازن بن نجار بود و سه برادر موسوم به قیس ، حارث ، کلاب داشته است . و رجوع به الاستیعاب شود.
واژه های همانند
۱۳۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
قصر جابر. [ ق َ رِ ب ِ ] (اِخ ) بدان شهر جابر نیز گویند، و آن بین ری و قزوین در ناحیه ٔ دستبی واقع است . (معجم البلدان ).
ابن جابر. [ اِ ن ُ ب ِ ] (اِخ ) ابواسحاق ابراهیم . از خاندان داودبن علی بن داودبن خلف اصفهانی . فقیه بمذهب جد خویش داود. و از کتب اوست : کتا...
قلعه جابر. [ق َ ع َ ب ِ ] (اِخ ) جایی است در اشبیلیه ٔ اندلس . رجوع به نخبةالدهر دمشقی ص 244 و اسپانی و اسپانیا شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
ابراهیم بن جابر. [ اِ م ِ ن ِ ب ِ ] (اِخ ) رجوع به جابر شود.
جابِرِ بْنِ اَفْلَح، ابو محمد، از منجمان بنام اندلس. از آنجا که ابن میمون (2/297) و بطروجی (I/53) او را اشبیلی خواندهاند، احتمالاً اهل اشبیلیه بوده ...
غزوه ٔ طلب کرزبن جابر. [ غ َزْ وَ ی ِ طَ ل َ ب ِ ک ُ زِ ن ِ ب ِ ] (اِخ ) یا غزوه ٔ بدرالاولی یا غزوه ٔ سفوان . رجوع به بدرالاولی و سفوان شود.
جعبر. [ ج َ ب َ ] (ع ص ، اِ) مرد کوتاه سطبر. (منتهی الارب ). مردم کوتاه . (مهذب الاسماء). || قدح گنده ٔ کم قعر درست ناتراشیده . (منتهی الارب ...
جعبر. [ ج َ ب َ ] (اِخ ) نام مردی از بنی نمیر که قلعه ٔ جعبر بسبب استیلاء وی بر آن ، منسوب بدوست . (منتهی الارب ). نام حاکم رقه در زمان الق...
جعبر. [ ج َ ب َ ] (اِخ ) نام قلعه یی که حاکم رقه در زمان القادر باﷲ خلیفه ٔ عباسی ساخت . در رساله ٔ ملکشاهی آمده که بعهد قادر خلیفه جعبر نا...