جابر
نویسه گردانی:
JABR
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن رئاب (یارباب ) بن النعمان بن سنان بن عبیدبن عدی بن غنم بن کعب بن سلمة. از اصحاب عقبه است و آنها شش تن بوده اند که در موضعی نزدیک بمنی بنام عقبه خدمت رسول خدا (ص ) رسیدند و دعوت آن حضرت را اجابت کردند و اسلام آوردند و بمدینه برگشتند و مردم آنجا را به اسلام دعوت کردند و تبلیغ کردند بطوری که آوازه ٔ دعوت آنها در میان مردم پیچید و نام پیغمبر زبان زد خاص و عام گردید. (امتاع الاسماع ص 33). و رجوع به الاستیعاب و الاصابة شود. و صاحب قاموس الاعلام آرد: جابربن عبداﷲبن رئاب الانصاری السلمی یکی از صحابه و جزء دسته ای از انصار است که قبل از وقعه ٔ عقبه به دین اسلام گرویده اند. در وقعه های بدر، احد، خندق بمعیت حضرت رسول بوده و پاره ای از احادیث را از وی نقل کرده اند.
واژه های همانند
۱۳۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۶ ثانیه
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) ثقفی . رجوع به جابربن شیبان بن عجلان بن عتاب بن مالک شود.
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) جدی .رجوع به جابربن مرزوق شود.
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) جعفی . از راویان است .رجوع به جابربن زید جعفی و جابربن یزید جعفی شود.
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) جهنی . مکنی به ابوسعاد. رجوع به جابربن اسامه شود.
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) حرّانی . رجوع به جابربن سنان و جابربن قرة الحرّانی شود.
جابر. [ ب ِ] (اِخ ) حضرمی مصری . رجوع به جابربن اسماعیل شود.
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) حَنّائی . مکنی به ابن یاسین . از محدثین است .
جابر. [ب ِ ] (اِخ ) حنفی . رجوع به جابربن عثمان حنفی شود.
جابر. [ ب ِ ] (اِخ )راسبی بصری . رجوع به جابربن عمرو راسبی بصری شود.
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) رعینی قتبانی . رجوع به جابربن یاسربن عویص ... شود.