جابر
نویسه گردانی:
JABR
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن مرزوق الجدی . وی متهم است ، و از عبداﷲ عمری زاهد روایت کند و قتیبةبن سعید و علی بن بحر از وی روایت دارند. ابن حبان گوید روایات آنها شبیه حدیث رجال ثقه نیست . همو گوید: این شخص کسی است که از عبداﷲبن عزیز عمری از ابی طواله از اَنَس مرفوعاً روایت کرده است که روز قیامت علماء فاسق را ندا کنند و آنان را پیش از عبده ٔ اوثان (بت پرستان ) به آتش فرستند. منادی آواز دهد که دانا مانند نادان نیست . ابن حبان گفته است این روایت باطل و نادرست است . ابن قتیبة گفته است که جابربن مرزوق را روایتی است از عبداﷲبن عبدالعزیز از ابی طواله از انس از رسول خدا(ص ) که فرمود: هرکس گناهی مرتکب شود و معتقد باشد که او را خدائی است که اگر بخواهد وی را می آمرزد، حق است بر خدا که او را بیامرزد. و ابن ابی حاتم کنیه ٔ او را ابوعبدالرحمان گفته است . ابوحاتم گوید: او مجهول الحال است و مروان بن محمد الطاطری از او روایت کند و ابن ابی حاتم گفته است که ربیعبن نوح نیز از وی روایت دارد. (لسان المیزان ج 2 ص 88).
واژه های همانند
۱۳۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن عثمان حنفی . محدث است . محمدبن داود از وی روایت کند و او از یوسف بن عطیه روایت دارد. (عیون الاخبار ج 3 ص 184).
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن عمرالمزنی . ابن فتحون او را استدراک کرده و گوید طبری گفته است که عمراو را بر سرزمینی که بوسیله ٔ دجله و فرات آبی...
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن عمرو الراسبی البصری . مکنی بابی الوازع . رجوع به ابوالوازع جابر... شود.
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن عمیرالانصاری .از انصار مدینه است و عطأبن ابی رباح از او روایت کند و وی او را در حدیث با جابربن عبداﷲ جمع کرده است ...
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن عوف .صحابی است . وی برادر عبدالرحمان بن عوف صحابه ٔ مشهورپیغمبر میباشد وقتی که مروان حکم اموی از شام لشکری بمکه ب...
جابر. [ ب ِ ](اِخ ) ابن عیاش . ابونعیم گفته است : حدیثی از وی نقل شده است . (چنین است در ابن الاثیر) ولیکن این صحیح نیست چه ابونعیم در ض...
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن فطر اوبن ابی نصر. از ثابت البنانی روایت کند، ابن ابی حاتم او را ذکر کرده است ولی مجهول است . (لسان المیزان ج 2 ص...
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن قرةالحرانی . از شاگردان احمدبن خلف و محمدبن خلف و از صناع آلات فلکی است . (الفهرست ص 396).
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن کعب بن کرمان بن طرفةبن وهب بن مازن بن تیم بن اسدبن حارث بن العتیک الازدی . ابن کلبی او را نام برده است . و عبدا...
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن لبید. مردی است که قصد خروج بر حکم بن هشام خلیفه ٔ اموی داشت و خبر وی بخلیفه رسید و بتدبیری او را از بین برد. رجوع...