اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

جابر

نویسه گردانی: JABR
جابر. [ ب ِ] (اِخ ) حضرمی مصری . رجوع به جابربن اسماعیل شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۳۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن ماجد صدفی . صحابی است و ابن یونس گفته که وی خدمت پیغمبر (ص ) رسیده و در فتح مصر حضور داشته است . و ابن لهیعة از ...
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن ماجه صدفی . ظاهراً همان جابربن ماجد صدفی است . رجوع به جابربن ماجد شود.
جابر. [ ب ِ ](اِخ ) ابن مالک . وی از ایوب بن عتبة والدیک الابیض خلیلی روایت دارد و هارون بن نجید از وی روایت کند.و بودن یکی از این دوتن ...
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن مبارک آل الصباح . امیر و فرمانروای کویت و رئیس قبائل آن دیار بوده است . او بسال 1290 هَ .ق . تولد یافت و در زمان ...
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن محمدبن ابی بکر الکوفی . وی از علی بن الحسین (ع ) روایت دارد. طوسی او را جزء رجال شیعه ذکر کرده است . (لسان المیزان ...
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن مرزوق الجدی . وی متهم است ، و از عبداﷲ عمری زاهد روایت کند و قتیبةبن سعید و علی بن بحر از وی روایت دارند. ابن حبان...
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن مسلم . مردی است محدث که در زمان خلافت یزیدبن عبدالملک میزیست . رجوع به عقدالفرید ج 5 ص 206 شود.
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن معاذ ازدی ، از محدثین و روات است . مسعودبن کامل ابوسعید السکاک از وی روایت دارد و او از ابومقاتل حفص بن مسلم الفرا...
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن منصور. ملقب به سکری ، مردی است مسلمان متدین و از بزرگان علماء طب و اهل موصل است و خدمت احمدبن ابی الاشعث علم آ...
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن موهوب . وی نوه ٔ جابربن منصور ونسبش چنین است : جابربن موهوب بن ظافربن جابربن منصورسکری . وی از اطبای مشهور بود و ب...
« قبلی ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ صفحه ۷ از ۱۴ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.