اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

جاف

نویسه گردانی: JAF
جاف . (اِخ ) نام ایل و طائفه ای است . از جاف و افشار. بزهای بزرگ و عظیم الجثه در آنجا تهیه میشود که گوشت آنها بهتر از سایر بزهاست . رجوع به جغرافیای مفصل ایران ج 3 ص 184 و مجمل التواریخ گلستانه ص 253 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
جاف . (اِ) زنی را گویند که بر یک شوهر آرام نگیرد و هر روز شوهری خواهد. (برهان ). || زن بدکاره . (شرفنامه ٔ منیری ). زن قحبه و سلیطه باشد.
جاف . [ جاف ف ] (ع ص ) خشک . (اقرب الموارد): ثوب جاف ؛ جامه ٔ خشک . || خشک کرده . خشکانیده . (منتهی الارب ) : و کان ذلک الدواء زبل صبی ج...
جأف . [ ج َءْف ْ ] (ع مص ) بر زمین افکندن . || ترسانیدن . || برکندن درخت را از بن . (منتهی الارب ).
جاف جاف . (ص مرکب ) جاف . زن بدکاره . (شرفنامه ٔ منیری ). زن فاحشه و قحبه را گویند. (برهان ). زنی را گویند که بیک شوی آرام نگیرد و هر روز ش...
جعف . [ ج َ ] (ع اِ) قوت اندک . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). زاد کم .
جعف . [ ج َ ] (ع مص ) افکندن و بر زمین زدن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). برکندن و بیوکندن . (زوزنی ). || برکندن و از ریشه برآوردن درخت ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
هادی محمودی
۱۳۹۷/۰۵/۲۳
0
0

جاف جاف ها از بزرگترین طوایف کرد هستند که در استان کرمانشاه و استان کردستان و سلیمانیه عراق ساکن اند وبه گفته احمد زکی بیگ در تاریخ الکرد و الکردستان در اثر آمیزش ینی چری های عثمانی با طوایف سوران در ولایت بابان قدیم پدید آمدند و از زمان سلطان مراد چهارم
در قرن هفده هم بتدریج وارد ایران شده و به راهزنی و غارت در ولایت اردلان پرداختند. آنها در فتح بغداد توسط مراد چهارم با جان و مال و ناموس به سپاه عثمانی و ینی چری ها یاری رساندند لغت‌نامه دهخدا جاف جاف . (ص مرکب ) جاف . زن بدکاره . (شرفنامه ٔ منیری ). زن فاحشه
و قحبه را گویند. (برهان ). زنی را گویند که بیک شوی آرام نگیرد و هر روز شوی نو کند. (آنندراج ). آن کس بود که با یک تن نایستد، از این بدان شود و از آن بدین ، بی قرار بود همچون قحبه و بوقلمون . (حاشیه ٔ لغت فرس اسدی ص 24). فاحشه . فاجره . زن بدکار و بدروزگار.
زن مواجر بود که بر یک مرد آرام نگیرد و زود زود از این مرد به آن مرد می شود یعنی هر روز شوهر میکند : گرنه بدبختمی مرا که فکند بیکی جاف جاف زود غرس او مرا پیش شیر بپسندد من نتاوم بر او نشسته مگس . رودکی . ز دانا شنیدم که پیما


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.