اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

جبار

نویسه گردانی: JBAR
جبار. [ ج ُ ] (ع ص ، اِ) بری از چیزی ، یقال «انا منه خلاوة و جبار»؛ یعنی از آن بری هستم . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (المنجد). || باطل و رایگان . (منتهی الارب ). الهدر. (اقرب الموارد). یقال : «ذهب دمه جباراً»؛ یعنی خونش بهدر شد. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). و در حدیث است المعدن جبار؛ یعنی مزدوری که کان میکند اگر در زیر آن بمیرد مستأجر را دیت لازم نیاید. (اقرب الموارد) (آنندراج ). قتلی که در آن قصاص نباشد. || تباه . هلاک . (منتهی الارب ). || توجبه (سیلاب ). (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). سیل . (شرح قاموس ). || نام روز سه شنبه در قدیم . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نامی است سه شنبه را. (مهذب الاسماء نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ لغت نامه ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
جبار بنی العباس . [ ج َب ْ با رُ ب َ نِل ْ ع َب ْ با ] (اِخ ) لقب هارون الرشید است . او در جنگی پنجاه هزار تن از رومیان را بکشت و پنجهزار اسب ب...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.