جبار
نویسه گردانی:
JBAR
جبار. [ ج َب ْ با ] (اِخ ) ابن الحارث . صحابی است . (منتهی الارب ). حضرت رسول (ص ) او را عبدالجبار گفته است . (از منتهی الارب ). پیامبر (ص ) را خبر آوردند که گروهی از طائفه ٔ بنی ثعلبةبن سعدبن ذبیان و از طائفه ٔ بنی محارب بن خصفةبن قیس در ارتفاعات ذی امر گرد آمده اند تا به آنحضرت حمله برند بدینجهت روز پنجشنبه هیجدهم ربیعالاول یا در بیست و پنجم این ماه یا در محرم به اختلاف اقوال با جمعی در حدود چهارصد و پنجاه تن از مدینه خارج و بدانسوی رهسپار شد. در ناحیه ٔ ذی القصه مردی بنام جبار از طائفه ٔ بنی ثعلبة بدست سپاهیان رسول (ص ) گرفتار شد و آنان را به پناهگاهها و مواضع طائفه ٔ خود هدایت کرد و اعراب نیز بطرف کوهها فرار کردند... (از امتاع الاسماع ج 11).
واژه های همانند
۲۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
جبار. [ج ِ ] (ع اِ) سه شنبه ... جُبار. رجوع به جُبار شود.
جبار. [ ج َ ] (ع اِ) صحن صحرا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
جبار. [ ج َ ] (اِخ ) موضعی است در ارض غطفان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
جبار. [ ج ُ ] (ع ص ، اِ) بری از چیزی ، یقال «انا منه خلاوة و جبار»؛ یعنی از آن بری هستم . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (المنجد). || باطل ...
جبار. [ ج ُ ] (اِخ )آبی است مر بنی حمیس بن عامر را در بین مدینه و فید. (از معجم البلدان ) (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء):الا من مبلغ اسماء ...
جبار. [ ج َب ْ با ] (ع ص ، اِ) پادشاه . || سرکش . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). گردن کش . (مهذب الاسماء) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). ...
جبار. [ ج َب ْ با ] (اِخ ) نامی است از نامهای باریتعالی . (منتهی الارب ). اسمی است ازاسمای خدای تعالی . (آنندراج ). خداوند عالم جل شأنه .(نا...
جبار. [ ج َب ْ با ] (ع اِ) لقب ملوک روم . (از مفاتیح ). ج ، جبابرة.
جبار. [ ] (اِخ ) کودک زمین . (سفر پیداش 10:8 و 9) قصد ازستمکاران و جورپیشه گان و بزه کاران و درازقدان و پهلوانان باشد. جباران قبل از طوفان ...
جبار. [ ج َب ْ با ] (اِخ ) قریه ای از قرای یمن است . (از معجم البلدان ) (مراصدالاطلاع ).