جبار
نویسه گردانی:
JBAR
جبار. [ ج َب ْ با ] (اِخ ) ابن الحارث . صحابی است . (منتهی الارب ). حضرت رسول (ص ) او را عبدالجبار گفته است . (از منتهی الارب ). پیامبر (ص ) را خبر آوردند که گروهی از طائفه ٔ بنی ثعلبةبن سعدبن ذبیان و از طائفه ٔ بنی محارب بن خصفةبن قیس در ارتفاعات ذی امر گرد آمده اند تا به آنحضرت حمله برند بدینجهت روز پنجشنبه هیجدهم ربیعالاول یا در بیست و پنجم این ماه یا در محرم به اختلاف اقوال با جمعی در حدود چهارصد و پنجاه تن از مدینه خارج و بدانسوی رهسپار شد. در ناحیه ٔ ذی القصه مردی بنام جبار از طائفه ٔ بنی ثعلبة بدست سپاهیان رسول (ص ) گرفتار شد و آنان را به پناهگاهها و مواضع طائفه ٔ خود هدایت کرد و اعراب نیز بطرف کوهها فرار کردند... (از امتاع الاسماع ج 11).
واژه های همانند
۲۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
جبار. [ ج َب ْ با ] (اِخ ) مؤلف امتاع الاسماع چنین آرد: مردی از طائفه ٔ بنی ثعلبةبن سعدبن ذبیان است . وی در غزوه ٔ ذی امر بدست اصحاب رسول ...
جبار. [ ج َب ْ با ] (اِخ ) دهی است از دهستان کلاته چناربخش نوخندان شهرستان دره گز. در چهل هزارگزی شمال باختری نوخندان در سر راه مالرو عمو...
جبار. [ ج َب ْ با ] (اِخ ) ابن الحکم السلمی ... مدائنی و ابن سعد او را در زمره ٔ کسانی که بر حضرت رسول (ص ) وارد شدند ذکر کرده اند. (الاصابة فی...
جبار. [ ج َب ْ با ] (اِخ ) ابن سُلمی یا سَلمی ابن مالک بن جعفربن کلاب بن ربیعةبن عامربن صعصعة کلابی . ابن سعد گوید وی مشرک بود و با عامربن...
جبار. [ ج َب ْ با ] (اِخ ) ابن صخربن امیةبن خنسأبن سنان بن عبیدبن عدی بن غنم بن کعب بن سلمة انصاری و سلمی مکنی به ابی عبداﷲ صحابی است ....
جبار. [ ج َب ْ با ] (اِخ ) انصاری . رجوع به جباربن صخربن امیه شود.
جبار. [ ج َب ْ با ] (اِخ ) سُلمی یا سَلمی . رجوع به جباربن سلمی بن مالک شود و نیز رجوع به جباربن صخربن امیه شود.
جبار طائی . [ ج َب ْ با رِ ] (اِخ ) محدث است . (منتهی الارب ).
باب جبار. [ ب ُج َب ْ با ] (اِخ ) دهی است به بحرین . (منتهی الارب ).
کلاته جبار. [ ک َ ت ِ ج َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش فریمان شهرستان مشهد محلی کوهستانی و معتدل است . سکنه 186 تن . آب آنجا از ق...