 
        
            جبر
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        JBR
    
							
    
								
        جبر. [   ] (اِخ ) ابن  علی بن  عیسی بن  الفرج بن  صالح  مکنی  به  ابوالبرکات  و ملقب  به  الربعی  الزهری . وی  یکی  از ادیبان  فصیح  و بلیغ بود. محمدبن  عبدالملک  همدانی  گوید: او در بغداد از وزیران  نیابت  میکرد و در نویسندگی  دست  توانائی  داشت . او در جوانی  دیوانه  شد و خود را به  بند چاه  آویزان  میساخت  و ادعای  پیمبری  میکرد سپس  او را معالجه  کردند تا بهبودی  یافت . بصروی  و جز او در مدح  وی  شعر سروده اند. وی  بسال  449 هَ .ق  . درگذشت . ابوالسحن  علی بن  عیسی  پدر جبر نحوی  مشهوری  است  که  با ابی علی  فارسی  مصاحب  بوده  است .(از معجم الادباء یاقوت  رومی  چ  مارگلیوث  ج  2 ص 400).
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۲۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        جبر. [ ج َ ] (ع  مص )  ۞  شکسته  بستن . (منتهی  الارب ) (از قطر المحیط) (از اقرب  الموارد) (آنندراج ). شکسته  را بستن . (غیاث  اللغات ). استخوان  شکست...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        جبر. [   ] (اِخ ) دهی  از دهستان  بلوک  شرقی  بخش  مرکزی  شهرستان  دزفول  است . این  ده  در پانزده هزارگزی  جنوب  دزفول  و پانزده  هزارگزی  جنوب  راه ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        جبر. [ ج َ ] (اِخ ) نام  پنج  صحابی  است . (منتهی الارب ).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        جبر. [ ج َ ] (اِخ ) غلام  بنی عبدالدار است . وی  اسلام خود را پنهان  میداشت . او بخدمت  رسول  (ص ) آمد و حضرت باندازه ٔ قیمتش  باو پول  داد تا خویشتن ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        جبر. [   ] (اِخ ) یکی  از سابقین  اسلام  و از کسانی  است  که  در ابتداء ظهور این  دین  به  پیغمبر (ص ) ایمان  آورد. (از تاریخ  اسلام  فیاض  چ  2 ص  68...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        جبر. [ ج َب ْ ب َ ] (اِخ ) لقب  محمد اصفهانی  محدث  ابن  عصام  است . (منتهی  الارب ).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        جبر. [   ] (اِخ ) ضومط... اهل  قریه ٔ برج  صافیه  (شمال  طرابلس  شام ) است . وی  استاد عربی  در مدرسه ٔ امریکایی  بیروت  بود. او راست :1 - الخواطرالحس...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        جبر. [   ] (اِخ ) مولی  بنی عبدالدار. واقدی  گوید: وی  یهودی  بود در مکه  وسوره ٔ یوسف  را از حضرت  رسول  (ص ) استماع  کرد و اسلام  آورد و آنرا پنهان ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        جبر. [  ] (اِخ ) مولی  عامربن  الحضرمی . رجوع  به  جبر مولی  بنی عبدالدار در همین  لغت نامه  و رجوع  به  الاصابه  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        جبر. [ج َ ] (اِخ ) ابن  ابی ایاس . همان  جبیربن  ایاس  است . رجوع  به  جبیربن  ایاس  شود. (الاصابة فی  تمییز الصحابة).