جرا
نویسه گردانی:
JRʼ
جرا. [ ج َرْ را ] (ع اِ) به خاطر: فعلت ُ من جراک ؛یعنی کردم از بهر تو. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). و مصراع زیر: امن جری بنی اسد غضبتم ، به همین معنی است . (از اقرب الموارد). جَرّاء. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به کلمه ٔ مزبور شود.
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
جرا. [ج ِ ] (اِ) چراغ . (ناظم الاطباء). گویا لهجه ای است .
جرا. [ ج َ ] (اِ) نفقه . اخراجات . معاش گذران . (ناظم الاطباء). وظیفه .اجری . مواجب . مستمری . (یادداشت مؤلف ) : گفت شاهنشه جرا اش کم کنیدور ب...
جراء. [ ج َ ] (ع اِ) جَرّا، جَرّاء. رجوع به کلمات فوق شود. || کودکی دختران . (منتهی الارب ). || فتوت . (از اقرب الموارد). جِراء.(منتهی ال...
جراء. [ ج َرْ را ] (ع اِ) بخاطر. فعلت ُ من جرأک ؛ یعنی کردم از بهرتو. (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). و مصراع زیر: «امن جرا...
جراء. [ ج ِ ] (ع اِ) کودکی دختران . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). فتوت . (اقرب الموارد). جَراء. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به جراء ش...
جراء. [ ج ُ ] (ع اِ) دلیری . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). و آن را جُرَة و جَراءَة و جَرائیَّه و جَرایة نیز گویند و اخیر نادر است . (منتهی الار...
جرع . [ ج َ رَ ] (ع مص ) تافته تر شدن یکتاه از تاههای رسن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). پیچیده و بافته شدن تاری از تارهای ر...
جرع . [ ج َ ] (ع مص ) فروخوردن آب را. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (آنندراج ). آب خوردن . (دهار). شرب الماء. (بحر الجواه...
جرع . [ ج َ رِ ] (ع اِ) رسنی که یکتاه آن تافته تر باشد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). چله یا رسنی که یک تاه آن پیچیده و تافت...