جرا. [ ج َ ] (اِ) نفقه . اخراجات . معاش گذران . (ناظم الاطباء). وظیفه .اجری . مواجب . مستمری . (یادداشت مؤلف )
: گفت شاهنشه جرا اش کم کنید
ور بجنگد نامش از خط برزنید
عقل او کم بود و حرص او فزون
چون جرا کم دید شد تند و حرون .
مولوی .
|| به معنی جَرّاء و جَرّاء، یعنی برای تو. رجوع به کلمات مذکور شود. || (اِ) بهار جوانی . رونق زنانه . (ناظم الاطباء). کودکی دختران . (منتهی الارب ). جِراء. جَراء. (منتهی الارب ). رجوع به کلمات فوق شود.