اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

جرد

نویسه گردانی: JRD
جرد. [ ج َ ] (ع ص ، اِ) جامه ٔ کهنه ٔ سوده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). جامه ٔ کهنه ٔ ساییده شده یا جامه ٔ نیمه کهنه یا نیمدار. ج ،جُرود. (متن اللغة) (از اقرب الموارد) :
فلاتبعدن تحت الضریحة اعظم
رمیم و اثواب هناک جرود.

کثیر عزة (از اقرب الموارد).


|| فرج و نره . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). فرج زن و مرد. (از متن اللغة). || سپر. || بقیه ٔ مال . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة). || گروه سواران که برای جنگ دشمن جداکرده شوند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || جای بی نبات . (آنندراج ): مکان جرد؛ جای بی نبات . (منتهی الارب ) (قطر المحیط). جایگاهی که در آن نبات نباشد. (از متن اللغة). || (مص ) بی نبات کردن قحط، زمین را. (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از قطر المحیط). || برهنه ساختن از لباس . این معنی اصلی است . (از متن اللغة) (از قطر المحیط). || قضیب برهنه کردن . (یادداشت مؤلف ). || پوست از چوب کندن . (از متن اللغة) (قطر المحیط) (از اقرب الموارد). || بی گیاه کردن ملخ زمین را. (ناظم الاطباء) (از تاج المصادر بیهقی ) (از منتهی الارب ). || موی از پوست کندن . (قطر المحیط) (اقرب الموارد). از پوست موی را دور کردن . || پوست بردن از چیزی به چیزی . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). در عربی به معنی پوست کندن . || در عربی به معنی جراحت نمودن . || در عربی برگ از درخت بازکردن باشد. (برهان ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
وایه جرد. [ ] (اِخ ) وادی ای است در نزدیکی نهاوند. وجه تسمیه اینکه در این مکان حادثه ای بین عرب و عجم اتفاق افتاده بود و ایرانیان به ...
کچله جرد. [ ک َ چ ِ ل َ ج ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دشتابی بخش بوئین شهرستان قزوین جلگه ای و معتدل . سکنه ٔ آن 160 تن . آب آن از قنات ...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.