جرد
نویسه گردانی:
JRD
جرد. [ ج ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ اَجرَد و جَرداء، به معنی زمین بی گیاه . || انسان بی موی . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد): اهل الجنة جردمرد. || سواران که پیاده در آن نباشد. (از اقرب الموارد). || (اِ) چرغد و شبگیر. (ناظم الاطباء).
- جردمرد ؛ ج ِ اجرد و امرد، اولی ؛ بی موی مطلق و دوم ؛ جوانان بی موی یا پسران خوبروی . و فی الحدیث «اهل الجنة جردمرد» : دائر بر دست ساقیان سیم ساق و شاهدانی رشک خیرات حسان و خرد دلپذیر چون جان و خرد و چون بهشتیان جردمرد، مکحول ، همه شیرین و موزون و یطوف علیهم ولدان مخلدون و حور عین کامثال اللؤلؤ المکنون . (از ترجمه ٔ محاسن اصفهان ).
واژه های همانند
۲۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
وایه جرد. [ ] (اِخ ) وادی ای است در نزدیکی نهاوند. وجه تسمیه اینکه در این مکان حادثه ای بین عرب و عجم اتفاق افتاده بود و ایرانیان به ...
کچله جرد. [ ک َ چ ِ ل َ ج ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دشتابی بخش بوئین شهرستان قزوین جلگه ای و معتدل . سکنه ٔ آن 160 تن . آب آن از قنات ...