گفتگو درباره واژه گزارش تخلف جرد نویسه گردانی: JRD جرد. [ ج َ رَ ] (اِخ ) نام کوهی است در دیار بنی سلیم . (از معجم البلدان ) (مراصد الاطلاع ) : یا عمرو لوکنت ازقی الهضب من بردی اوالعلی من ذری نعمان اوجردا.نعمان بن بشیر انصاری (از معجم البلدان ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه واژه معنی آش جرد آش جرد. [ ج ِ ] (اِخ ) نام خره ای بخراسان نزدیک چغانیان . (از تاریخ سیستان ). ره جرد ره جرد. [ رَه ْ ج ِ ] (اِخ ) دهی از بخش مرکزی شهرستان جیرفت . دارای 243 تن سکنه . آب آن از قنات و محصول عمده ٔ آنجا برنج وراه آن فرعی اس... بزم جرد بزم جرد. [ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان دشتابی بخش بوئین شهرستان قزوین . جلگه ، معتدل . سکنه ٔآن 308 تن . آب آن از قنات و محصول آن غلات و ان... تله جرد تله جرد. [ ت َ ل ِ ج ِ] (اِخ ) دهی از دهستان کمازان شهرستان ملایر است که 850 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5). گلی جرد گلی جرد. [ گ ُ ج ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جاپلق بخش الیگودرز شهرستان بروجرد که در 32هزارگزی شمال باختری الیگودرز و 5هزارگزی خاور راه ش... هفت جرد هفت جرد. [هََ ج ِ ] (اِخ ) از قرای مرو است . (معجم البلدان ). طلا جرد این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. خام جرد خام جرد. [ ج ِ ] (اِخ ) نام موضعی بوده است بقرب خوارزم . در سال 93 هَ . ق . که قتیبه با خوارزمشاه صلح کرد خام جرد را بگشاد. (از کتاب احوال ... دراب جرد دراب جرد.[ دَ ج ِ ] (اِخ ) صورتی از دارابجرد، دارابگرد که شهری است به فارس . رجوع به دارابجرد و دارابگرد شود. لوله جرد لوله جرد. [ لو ل َ ج ِ ] (اِخ ) (مالی آباد) دهی جزء دهستان بشاریات بخش آبیک شهرستان قزوین ، واقع در چهارده هزارگزی باختر آبیک و شصت هزارگزی ر... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود