اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

جعفر

نویسه گردانی: JʽFR
جعفر. [ ج َ ف َ ] (ع اِ) جوی کوچک . جوی خرد. (مهذب الاسماء) (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || جوی بزرگ . جوی کلان . (منتهی الارب ). جوی کلان فراخ . (مهذب الاسماء) (اقرب الموارد). از لغات اضداد است . || جوی پرآب . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || شتران ماده ٔ پرشیر. (منتهی الارب ). || خر. حمار. (در این معنی مبدل یعفور است که در اصل به معنی آهوست و گویند نام خر پیغامبر اسلام (ص ) بوده است ) :
از لعن بر سم تو زنم نعل جعفری
گر ظن بری به من که من از دست جعفرم .

سوزنی .


جعفری دیدم که بر جعفر سوار
جعفری میخورد و از جعفرگذشت .

؟.


|| نوعی پارچه ٔ پشمی و ابریشمی است . (دزی ج 1 ص 198). || (ضمیر مبهم ) بجای زید و عمرو از مبهمات است :
خالد بر بستر خزست و بز
جعفر در آرزوی بوریاست .

ناصرخسرو.


خبر آری که این روایت کرد
جعفر از سعد و سعد از اسماعیل .

ناصرخسرو.


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۹۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۱ ثانیه
جعفر. [ ج َ ف َ ] (اِخ ) ابن محمد مکنی به ابوالقاسم و معروف به حکیم رازی . در نامه ٔ دانشوران آمده است : از فضلای طبقه ٔ عرفا و اهل حال اس...
جعفر. [ ج َ ف َ ] (اِخ ) ابن محمد امین واعظ (1268 - 1320 هَ . ق .) فاضلی از مردم بغداد بودکه از آثار او «المجالس فی الوعظ» و «تعالیق » ویرا بر ...
جعفر. [ ج َ ف َ ] (اِخ ) ابن محمد باعلوی بیتی سقافی (1110 - 1182 هَ . ق .) شاعر و دانشمند پرمایه یی در ادبیات و اخبار بود و از اهل مدینه بشمارم...
جعفر. [ ج َ ف َ ] (اِخ ) ابن محمدبن ابی سعیدبن شرف ... رجوع به ابن شرف در همین لغت نامه شود.
جعفر. [ ج َ ف َ ] (اِخ ) ابن محمدبن احمدبن حذارکاتب مکنی به ابوالقاسم . یاقوت نوشته است : صولی در کتاب اخبار شعراء مصر میگوید در روزگار وی ...
جعفر. [ ج َف َ ] (اِخ ) ابن محمدبن اسماعیل حسینی طالبی هاشمی (متوفی حدود 240 هَ . ق .) مشهور به جعفر مصدق دومین از امامان پنهان (ائمه ٔ مس...
جعفر. [ ج َ ف َ ] (اِخ ) ابن محمدبن الاشعث . یکی از بلغای زبان عرب بوده است . (ابن الندیم ).
جعفر. [ ج َ ف َ ] (اِخ ) ابن محمدبن جابربن سنان حرانی بتانی یکی از مهره ٔ ارصاد و از پیشروان علم فلسفه و حساب و احکام نجوم است و زیج مه...
جعفر. [ ج َ ف َ ] (اِخ ) ابن محمدبن جعفر حسنی مکنی به ابوعبداﷲ (224 - 308 هَ . ق .) فاضل امامی در سامره متولد گردید و مورد احترام پیروان خود ...
جعفر. [ ج َ ف َ ] (اِخ ) ابن محمدبن حسن بن مستفاض ، مکنی به ابوبکر و معروف به فریابی (207 - 301 هَ . ق .) قاضی و از عالمان حدیث بود و از نژ...
« قبلی ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ صفحه ۸ از ۲۰ ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.