گفتگو درباره واژه گزارش تخلف جند نویسه گردانی: JND جند. [ ج ُ ] (معرب ، اِ) معرب گند. خصیه . تخم . ۞ خایه . بیضة. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه واژه معنی جند جند. [ ج َ ] (پسوند) مزید مؤخر امکنه : بیرجند. جرجند. خجند. جند جند. [ ج َ ن َ ] (ع اِ) زمین درشت . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). زمین درشت که در آن سنگ سفید بود. (مهذب الاسماء). || سنگریزه ها مشابه گ... جند جند. [ ج ُ ] (ع اِ) لشکر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (دهّار). عسکر. جیش . سپاه . || حشم . (منتهی الارب ). اعوان . (اقرب الموارد). انصار. || ... جند جند. [ ج َ ن َ ] (اِخ ) شهری است به یمن ،آبادکرده ٔ جندبن شهران که دوده ایست از معافر. (منتهی الارب ). گروهی از دانشمندان بدان منسوبند. (مع... جند جند. [ ج َ ] (اِخ ) شهری است بر دریای سیحون . (منتهی الارب ). نام شهری است بزرگ در ترکستان که تا خوارزم ده روز فاصله دارد. مردم آن مسلم... جند جند. [ ج ِ ] (اِخ ) شهری است در طبرستان که قبادبن فیروزبن یزدگرد ساسانی تأسیس نموده بود. رجوع به ترجمه ٔ مازندران و استراباد رابینو ص 174... جند جند. [ ج ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان میشه پاره ٔ بخش کلیبر شهرستان اهر واقع در 21500گزی جنوب کلیبر و 11هزارگزی شوسه ٔ اهر - کلیبر. موقع جغرافیائی ... لائی جند لائی جند. [ ج ُ ] (اِخ ) دیهی از بخش خونسار شهر گلپایگان واقع در پنج کیلومتری جنوب خاوری خونسار. کوهستانی ، سردسیر و دارای 150 سکنه . زبان سک... نظرهای کاربران نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود