اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

چخ

نویسه گردانی: CḴ
چخ . [ چ َ ] (اِ) غلاف کارد و شمشیر و مانند آنرا گویند. (برهان ). غلاف کارد و شمشیر و امثال آن . (انجمن آرا) (فرهنگ نظام ).غلاف کارد و شمشیر و خنجر و امثال آن باشد. (جهانگیری ) (شعوری ). غلاف کارد و شمشیر. (آنندراج ). غلاف کارد و شمشیر و جز آن . جلد شمشیر و جز آن . (ناظم الاطباء).جلد شمشیر و خنجر و کارد و غیره . نیام :
ز چرم کرگدن سازند و یشک پیل ازین پس چخ
که خام گاو و چوب بید خام آمد نگهبانش .

مختاری (در صفت شمشیر، از انجمن آرا).


|| جنگ و تعدی . (برهان ) (ناظم الاطباء). جنگ . (انجمن آرا) (آنندراج ).ستیزه بود. (جهانگیری ) (شعوری ). ستیزه کردن . در این صورت اسم مصدر چخیدن است . (فرهنگ نظام ). || خصومت . (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).رجوع به چخیدن شود. || بر روی کسی جستن را نیز گفته اند. (برهان ). جستن بر روی کسی . (ناظم الاطباء). || (اِمص ) چخیدن باشد چون کوشیدن . (فرهنگ اسدی ). بمعنی کوشش و کوشیدن بجلدی و چابکی هم هست . (برهان ). بمعنی کوشش آمده . (جهانگیری ). کوشش بجلدی و چابکی . (ناظم الاطباء). سعی و کوشش . (شعوری ).
رجوع به چخیدن شود. || بمعنی چرک و ریم هم آمده است . (برهان ). چرک وریم . (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
چخ . [ چ ِ / چ َ ] (صوت ) کلمه ای که بدان سگ را دور کنند. (ناظم الاطباء). لفظی است که با آن سگ را میرانند. (فرهنگ نظام ). کلمه ای که عتاب ...
چخ چخ . [ چ ِ چ ِ ] (صوت ) چخ . آوازی که بدان سگ را رانند. لفظی که راندن سگ را دلالت کند. در مقابل بیاه ! بیاه ! که دال بر خواندن سگ است...
چخ چخی . [ چ َ چ َ ] (اِ) بازیچه ٔ اطفال است ، دارای دسته و سری که ظرف کوچک بسته ٔ میان تهی است و در آن چند دانه ریگ است و بچه ها آنرا ت...
بیرون آوردن اجباری کیر از کس را گویند.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.