اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

چک

نویسه گردانی: CK
چک . [ چ ِ ] (اِ) قطره بود. (فرهنگ اسدی ) چکه . چیکِّه و چیکلَه . (در تداول روستائیان فیض آباد بخش تربت حیدریه ). قطره ای از آب یا هر قسم مایع دیگر :
چکی خون نبود از برتیره خاک
بکن سیمتن را سر از تیغ چاک .

(فرهنگ اسدی ).


|| یک جانب از چهار جانب بجول باشد که آن را دزد هم گویند. (برهان ) (جهانگیری ) (رشیدی ) (ناظم الاطباء). یک طرف از چهار طرف بجول که در نوعی بجول بازی آن را دزد هم مینامند. جیک . مقابل پُک . (در تداول روستائیان فیض آباد محولات بخش تربت حیدریه ) :
از برای مقامران فساد
آن یکی پُک نشیند آن یک چک .

شانی (از فرهنگ رشیدی ).


|| گردکانی که مغز آن به آسانی برنیاید. (برهان ) (جهانگیری ) (رشیدی ). گردویی که مغز آن به آسانی برنیاید. (ناظم الاطباء). نخکله . || به معنی نصف ربع هم هست که ثمن باشد یعنی هشت یک . (برهان ). نیم ربع را نامند. (جهانگیری ). نیم ربع یعنی ثمن چیزی . (رشیدی ). ثمن و هشت یک و نصف ربع. (ناظم الاطباء). یک هشتم چیزی . یک قسمت از هشت قسمت هر چیز. || (اِ صوت ) صدای افتادن قطره ٔآب . صدایی که از افتادن قطره ٔ آب یا هر نوع مایع دیگر برآید. چک چک و چیک چیک .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۱ ثانیه
چک چک . [ چ َ چ َ ] (اِ صوت ) صدای چکیدن آب و امثال آن باشد. ۞ (برهان ) (آنندراج ). صدای چکیدن آب باشد قطره قطره . (جهانگیری ). صدای چکیدن ...
چک چک . [ چ ِ چ ِ ] (اِ صوت ) صدا و آواز سوختن فتیله ٔ چراغ است وقتی که تر باشد. (برهان ) (آنندراج ). آواز سوختن فتیله ٔ تر باشد. (جهانگیری ). آ...
چک چکی . [ چ ِ چ ِ ] (اِ) چکاوک و قبره . (در تداول مردم شوشتر به نقل از نسخه ٔ خطی لغات شوشتری ). || کارد یا چاقوی مخصوص آشپزخانه . (در اصط...
شب چک . [ ش َ ب ِ چ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) شبچه . شب برات را گویند که شب پانزدهم شعبان است زیراکه چک به معنی برات است . (برهان ). ...
قلعه چک . [ ق َ ع َ ؟ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ریکان بخش گرمسارشهرستان دماوند، واقع در 18هزارگزی جنوب خاور گرمسار و 6هزارگزی جنوب راه شو...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
ته چک . [ ت َه ْ چ ِ ] (اِ مرکب ) آن قسمت از دسته چک که پس از جدا کردن چک باقی ماند وشماره ٔ چک صادرشده و مبلغ و تاریخ صدور آن و جز اینها ...
چک کشی . [ چ َ / چ ِ ک َ / ک ِ ] (حامص مرکب ) ۞ اصطلاحی در امور بانکی . گرفتن پول از حساب شخصی بوسیله ٔ چک یا حواله دادن پولی بکسی بدان و...
روز چک . [ زِ چ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به «روز جک » و چک و جک شود.
چک بند. [ چ َ ب َ ] (نف مرکب ) در تداول اهالی طالقان ، شکسته بند را گویند. آروبند. کسی که شکسته استخوانان را درمان کند. آن کس که استخوانهای ...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۴ ۳ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.