اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

چکه

نویسه گردانی: CKH
چکه . [ چ َ ک َ / ک ِ ] (اِ) در زبان آذری ، بمعنی آبکشی است که از ترکه و چوب تر سازند پالودن چلو و پلو را. صافی و سله ای که از چوب تر و باریک ساخته شود. (یادداشت به خط مؤلف ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
چکه . [ چ َ / چ ِک ْ ک َ ] (اِ) به معنی قطره باشد. (برهان ). قطره و جزء بسیار کوچک از هر مایعی که کروی شکل باشد. (ناظم الاطباء). چکره وچکله...
چکه . [ چ َ ک ِ / ک َ ] (ص ) ۞ کوچک و خرد را گویند. (برهان ) (آنندراج ). کوچک ، خرد و خرده . (ناظم الاطباء).
چکه . [ چ َ ک َ / ک ِ ] (ص ) در تداول عامه شخص لوده و مزاح کن و مسخره را گویند. آنکه بسیار مسخرگی کند وبخندد و بخنداند. کسی که همه ٔ امور را...
ماست غلیظ شده که بعد از گرفتن مسکه آن بدست می آید. چگونگی تهیه: ماست را در شیرزنه که یک ظرف بزرگتر از کوزه و یا مشک میباشد ریخته و بهم میزنند تا مسک...
چکه. ("چ" با آوای زبر)، (ا)، (زبان مازنی)، کفّ، دست (دست زدن) دست افشانی . "نناری اته صحرایی کتر میرنه دیاری ولگ و وا چکه زننه" در نهان کبو...
چکه چکه . [ چ ِک ْ ک َ چ ِک ْ ک َ ] (ق مرکب ) قطره قطره . چیکه چیکه . (در بسیاری لهجه ها). قطره های آب یا هر مایع دیگر که پی در پی چکد. رجوع ب...
در کاربردی فارسیزبانان سرزمین افغانستان کنونی: به شخص اوباش و هرزه و دست باز این اصطلاح را به کار برند.
چکه کردن . [ چ ِک ْ ک َ / ک ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) فرو ریختن قطرات آب از سقفهای تیرپوش و کاه گلی گاه بارانهای بسیار. ریختن قطرات آب باران ...
سراب چکه . [ س َ چ ِک ْ ک ِ ] (اِخ )دهی است از دهستان سراب دوره بخش چگنی شهرستان خرم آباد واقع در چهار هزارگزی شمال سراب دوره و 4 هزارگزی...
سراب چکه بالا. [ س َ چ ِک ْ ک ِ] (اِخ ) دهی است از دهستان سراب دوره بخش چگنی شهرستان خرم آباد واقع در 4 هزارگزی شمال سراب دوره و 2 هزارگ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.