اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

چهارطاق

نویسه گردانی: CHARṬAQ
چهارطاق . [ چ َ / چ ِ ] (اِ مرکب ) چارطاق . چهارطاقی . قبه و گنبدی که بر چهار پایه و ستون استوار باشد، سطحی که زیر آن قرار میگیرد مربع است و ستونها بر گوشه های آن قرار دارد و هر دو ستون از بالا با طاق و هلالی به یکدیگر متصل شوند و قبه و گنبد بر این طاقها و ستونها نهاده میشود و در میان ستونها در و دیواری وجود ندارد. || بنائی به شکل خاص که بر گورها کنند. ساختمان چهارگوشی که با چهار ستون و یک سقف بر سر قبرها سازند. (یادداشت مؤلف ). || خیمه ٔ چهارگوشه ، نوعی خیمه است که در عراق ، شروانی و در هندوستان ، راوتی گویند. شروانی . (از برهان ) (از ناظم الاطباء) :
شخص پنجم به شاه انجم گفت
کای فلک با چهارطاق تو جفت .

نظامی .


دین را که چهارساق دادی
زینگونه چهارطاق دادی .

نظامی .


لاله در اکناف جویبار بر چرخ اخضر چهارطاق ساخته . فراش صبا از کارگاه روم و چین بر بساط بستان رزمه ها گسترده . (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 100).
چو قطع گردد بیخ طناب دهر دورنگ
چهارطاق عناصر شود شکسته ستون .

عبدالرزاق فیاض (از بهار عجم ).


|| جامه ٔ خواب . رختخواب . رجوع به چهارطاق افکندن شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
چهارطاق . [ چ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ده تازیان بخش مشیز شهرستان سیرجان ، 155 تن سکنه دارد. از رودخانه آبیاری میشود. محصولش غلات و حبو...
چهارطاق . [ چ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شهرنو بالا ولایت باخرز، بخش طیبات شهرستان مشهد. در 7هزارگزی شمال باختر طیبات واقع است ، 393 تن س...
چهارطاق . [ چ َ ](اِخ ) دهی است از دهستان پشتکوه بخش اردل شهرستان شهرکرد. در 41هزارگزی جنوب خاور اردل واقع است ، 165 تن سکنه دارد. از رودخ...
چهارطاق بن . [ چ َ ب ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان «مذکوره » از بخش مرکزی شهرستان ساری ، 140 تن سکنه دارد. از چشمه آبیاری میشود. محصولش برنج...
چهارطاق افکن . [ چ َ / چ ِ اَ ک َ ] (نف مرکب ) آنکه بستر و خوابگاه افکند. که بستر و خوابگاه گسترد. || فراش . (ناظم الاطباء). کنایه از فراش ا...
چهارطاق بودن . [چ َ / چ ِ دَ ] (مص مرکب ) شباهت و مانندگی داشتن به چهارطاق و چهارطاقی . گشادگی داشتن . بازوگشاده بودن .- چهارطاق بودن در ؛...
چهارطاق کردن . [ چ َ / چ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ساختن عمارتی که به چهارطاقی شبیه باشد. چهارطاق پدید آوردن .- چهارطاق کردن در ؛ در را بتمامی...
چهارطاق افکندن . [ چ َ / چ ِ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از خوابگاه آماده ساختن است . بستر افکندن . رختخواب پهن کردن . جامه ٔ خواب گستردن .
چهارطاق ارکانی . [ چ َ / چ ِ ق ِ اَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) دنیا. رجوع به چارطاق ارکانی شود.
شمس آباد چهارطاق . [ ش َ دِ چ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرودشت بخش زرقان شهرستان شیراز. سکنه ٔ آن 210 تن . آب آن از قنات و راه آنجا ماش...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.