 
        
            حائض  شدن 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ḤAʼḌ  ŠDN 
    
							
    
								
        حائض  شدن . [ ءِ ش ُ دَ ] (مص  مرکب ) درس . دروس . طَمث . طهر.لک  دیدن . خون  دیدن . ناپاک  شدن . حیض  افتادن  او را.
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        صاحب ، دارا ، برخوردار ، دارنده شدن. مثال: رای گیری برای انتخاب ۵ عضور اصلی و دو عضو علیالبدل شورای مرکزی کانونهای کارآفرینی سراسر کشور صورت گرفت که...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        حایض  شدن . [ ی ِ ش ُ دَ ] (مص  مرکب ) تحیّض . عذر دیدن . حایض  گشتن . بی نماز شدن . و رجوع  به  حائض  شود.